كدام ايرانى مثل قهرمان هاى كليدر حرف مى زند؟ پرسش : اين كه مى گويند دولت آبادى وقتى كليدر را مى نوشت مرتب اشك مى ريخت ، آيا حالت درونى نداشته وقتى رمان را مى نوشته است ؟ حتا ديدم آقاى دولت آبادى در كتاب كليدر از جملات شاعران ايران خيلى استفاده مى كند و به نفع خودش مصادره به مطلوب مى كند . در مثل نيما مى گويد : ” مى تراود مهتاب ، مى درخشد شبتاب “ وقتى مى خواهد ” صبح “ را توصيف كند ، دولت آبادى مى گويد : ” صبح زلال چون آب گواراى چشمه ها از كرانه هاى خاور بر مى تراود و روشنايي نيلگون خود را بر زمين مى پاشاند “. او از شاعران معاصر ايران تصويرهاى فراوانى مى گيرد و وارد رمان مى كند . كليدر به قول يدالله رويايى بيش تر از آن كه به شعر برسد تغذيه از شعر مى كند ؛ يعنى زبان شعر معاصر و تكنيك هاى زبانى كند اين عيب نيست . شاعران پيشرو را با كاربردهاى شخصى اش در رمان وارد مى كند و اين خود البته غنيمتى بر غناى قصه امروز است .
دولت آبادى طرز سخن خود را به طور كامل از گويش و نثر شعر شيوه ى خراسانى و شاعران خراسان برداست مى كند . حرف هايش بسيار احساساتى است مردم اين گونه سخن نمى گويند ، زبان و لحن شعر شاملو هم كلاسيك است ( به جز پريا و دخترهاى ننه دريا حرفه هاى گل محمد دولت دولت آبادى كليشه اى است و بسيار رسمى حرف مى زند . اين گونه گفتار و نوشتار در آثار شاعران و نويسندگان ديگر هم هست در مثل ” ابراهيم در آتش “ شاملو را بخوانيد مثل اين كه بيهقى و حافظ حرف مى زنند . مجتبى مينوى از وى مدرن تر حرف مى زند ، مقالات مجتبى مينوى كه در كتاب هفت گفتار آمده ، خطابى است و بسيار جذاب است . گاهى به پيروى از هدايت ، زمانى كه در باره ى شكسپير يا دانته صحبت مى كند ، عبارات جان دار عاميانه به كار مى برد . مثل اين كه با شما صحبت مى كند . من كه اگر يك جايزه كلان معين كنند ، حاضر نيستم بار ديگر كليدر را بخوانم هر وقت اين كتاب ها را باز مى كنم و جملات آن ها را مى خوانم مثل اين كه يك سطل آب سرد رويم مى ريزند. كناب ها و رمان هاى غرب را بخوانيد از جذابيت اصلاً نمى توانيد زمين بگذاريد.
من ، گيرايي و داستانى بودن صحنه هايي از كتاب ” كليدر “ را انكار نمى كنم و هم چنين حماسه سرايي اجتماعى بعضى از نويسندگان معاصر از جمله ياقوتى ، درويشيان ، احمد محمود را كه باورمند به رئاليسم و رئاليسم سوسياليستى بوده يا هستند كوچك نمى شمارم . اين هم سبكى است بين سبك هاى ادبى ديگر ولى با در نظر گرفتن جميع جهات دوران اين نوع سبك ادبى پايان گرفته است . به همين دليل خود اين نويسندگان از جمله احمد محمود و دولت آبادى دريافتند كه ادامه ى كار به همان صورت ممكن نيست . آن يكى با گرته بردارى از رمان ” مرشد و مارگريتا “ ى بولگانف .
3- توسعه پایدار و حقوق " توسعه پایدار " در گزارش 1986 برونتلند تحت عنوان "چشم انداز آینده مشترک ما " احیاء شد. با این حال به عنوان یک مفهوم، بدون به مخاطره انداختن توانایی های نسل آینده برای رفع نیازهای خود " و همچنین تعادل اساسی بین توسعه اقتصادی و اجتماعی وملاحظات محیط زیستی ، از جمله ریشه کن کردن فقر و حفاظت از منابع طبیعی است. اهمیت رو به رشد این مفهوم به عنوان یک چارچوب کلیدی در قالب مسائل جهانی ، به خصوص نگهداری از سلامت اکوسیستم های زمین، مد نظر است .همچنین در سند ریو +20 به دو موضوع بسیار مهم تحت عناوین "اقتصاد سبز" و چارچوب نهادی برای توسعه پایدار اشاره شده است. ریو +20 چهره ای از مفهوم و اهمیت گسترده ای از توسعه پایدار را در بسیاری از بخش ها و سطوح دولت، کسب و کار خصوصی و جامعه مدنی ارائه کرده که در این راستا نه تنها اقدامات دولت بلکه نوآوری های سازمانی جامعه مدنی مانند کشاورزان، گروه های زنان، جامعه علمی، مردم بومی و بسیاری دیگر به نمایش گذاشته شده است. ریو +20 نشان داد که پروژه های خلاق نه تنها در خصوص حفاظت از منابع طبیعی و حفاظت از محیط زیست، بلکه برای کمک به کاهش فقر، ایجاد شغل، و رشد اقتصاد است. در سطح ملی در ایالات متحده، مفهوم توسعه پایدار در سطوح مختلف مورد توجه، مقامات بوده است.کتاب سبز بیانگر اصول پایداری برای هدایت کار سازمان حفاظت محیط زیست است. در این راستا 9 مورد وجود دارد (1)حفاظت محیط زیست(2) رویکرد پیشگیرانه، (3) عدالت بین نسلی، (4) هزینه های جهانی محیط زیستی (5) مشارکت همه شهروندان (6) بازسازی، (7) جایگزینی، (8) جذب و (9) اجتناب از برگشت ناپذیری. این نظر در حال انجام باقی مانده است.
۴-ظهور جهان در حال توسعه رشد سریع اقتصادی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه نه تنها توسعه استاندارد های زندگی بلکه اثرات زیست محیطی را افزایش داده است . اکثر نمونه های برجسته از روند اقتصادهای در حال ظهور در شرق آسیا و جنوب امریکا بوده است که در آن سطح زندگی قابل مقایسه با شمال امریکا، غرب اروپا و ژاپن نیست . کشورهایی مانند چین و هند علیرغم در مدار رشد بودن، هنوز به خاطر اندازه جمعیت زیاد آنها دچار خلل های جهانی محیط زیستی هستند و در این راستا همکاری های بین المللی محیط زیستی و دیپلماسی محیط زیست راهگشای بسیاری از مخاطرات موجود در این سطح است . در گذشته، کاهش فقر و دیگر نیازهای اجتماعی این کشورها ساخته الویت کار بوده و اولویت بندی کنترل آلودگی و سایر مسائل محیط زیستی تحت تاثیر بیش از اندازه رشد اقتصادی قرار داشته است. علاوه بر این، مفهوم "مسئولیت مشترک اما متفاوت" کشورها تحت اعلامیه ریو در اصل 7 که بر اساس "کمک های مختلف جهانی به جلوگیری از تخریب محیط زیست، "بوده یک بحث کلیدی و مهم بوده که کشورها دقت نظر چندانی نداشته اما کم کم نظرها را به خود جلب نموده است .در این راستا کشورهای صنعتی مسئولیت اصلی پرداختن به مشکلات محیط زیستی را بایستی داشته باشد. با این حال، به نظر می رسد شکی نیست که در نهایت باید مشارکت فعال در جنوب برای حل مشکل زیست محیطی بوجود آید که این مهم در چارچوب همکاری های بین المللی در مورد مسائل محیط زیستی اثر بخش خواهد بود.
5-نهادهای محیط زیستی، سازکارهای حاکمیتی و حاکمیت قانون ظهور قوانین محیط زیست جهانی و همچنین گسترش معاهدات زیست محیطی و قوانین در سطح ملی و محلی به یک گلوگاه مهم در طراحی و توسعه سیستم های موثر برای حفاظت از محیط زیست تبدیل شده است. در این راستا قوانین حقوقی و استانداردهای زیست محیطی عناصر ضروری هستند، اما کافی برای چنین سیستم هایی نیست. به عبارت دیگر، سیستم های موفق در سطوح بین المللی، ملی و محلی نیازمند قواعد حقوقی خوب طراحی شده و استاندارد و همچنین نظارت موثر با امعان نظر به مکانیسم ها است. در سطح بین المللی، بحث از حاکمیت افزایش یافته و موثر در چارچوب های داخلی و روابط خارجی چند جانبه حول محور موافقت نامه های زیست محیطی، سازمان ملل متحد، به ویژه برنامه محیط زیست سازمان ملل متحد و سازمان های تخصصی دیگر از سازمان ملل متحد، و همچنین سازمان های چند جانبه وابسته از جمله سازمان تجارت جهانی است. در این راستا فراهم کردن دسترسی به حل اختلافات منصفانه و پاسخگو، و اطلاعات زیست محیطی دردسترس عموم اهمیت دارد . حاکمیت موثر ملی و بین المللی به طور فزاینده ای در کنفرانس های بین المللی مانند ریو +20 به رسمیت شناخته شده است . همزمان کنگره جهانی عدالت، حکومت و قانون برای محیط زیست توسعه پایدار نیز فعالیت بسزائی داشته است .از همه مهمتر تلاش برای تقویت محیط زیست با امعان نظر به حاکمیت قانون و سازکارهای بین المللی با توجه به حقوق توسعه بین المللی صورت می پذیرد . در نهایت، تقویت نهادهای زیست محیطی به نفع محیط زیست و سلامت عمومی است.
جرج برنارد شاو در خانواده اى پروتستان در دابلين در ١٨٦٥ به دنيا آمد و در سال ١٩٥٠ در گذشت ، در جوانى براى يافتن كار به لندن آمد و چند رمان به شيوه رمان هاى قرن نوزدهم نوشت كه چنگى به دل نمى زد پس به كار نوشتن انتقاد كتاب، نقاشى ، موسيقى و بعد درام روى آورد و مشهور شد. در همان زمان به كار مبارزه ى سياسى در جناح سوسياليست هاى انگليس ( فابين ها) روى آورد و به زودى يكى از رهبران عمده ى اين جنبش شد و در مقام بيانيه نويس، جزوه نويس و سخنور، اقتصاددان جدى و فيلسوف به شهرت رسيد و مقاله هاى عمده اى در باره ى موسيقى واگنر و درام هاى ايبسن نگاشت. در ١٨٩٢ در مقام درام نويس نظر همگان را به خود كشيد و درام هاى او به طور وسيعى در انگلستان و آمريكا چاپ مى شد و به اجرا در مى آمد. در ١٩٢٥ جائزه ى ادبى نوبل به او تعلق گرفت و او اين جائزه را علامت سپاسگزارى آكادمى سوئد دانست در زمينه ى آسايش مردم به دليل اين كه وى در اين سال درامى ننوشته است ! و سپس از گرفتن اين جايزه سر باز زد چرا كه ” مبلغ اين جائزه كمربند نجات غريقى است افكنده شده به سوى شناگرى كه هم اكنون ايمن و سالم به ساحل رسيده است“ و اين يادآور جمله اى است در نامه اى كه دكتر جانسن به ” چسترفيلد“ نوشته :” سرورم ! حامى هنر كسى نيست كه به دست و پا زدن و تلاش هاى شناگرى براى نجات از مرگ در دريا... با خونسردى و بى اعتنائى كامل نگاه مى كند و بعد پس از اين كه شناگر در تلاش بين مرگ و زندگانى به ساحل رسيد ، دست او را بگيرد و بگويد: مى بينى چه قدر به تو كمك كردم ؟ “ شاو سپس اشاره مى كند كه ” مبلغ جائزه مى توانست به مبادله و ادراك ادبيات و هنر بين سوئد و جزيره ى انگلستان كمك كند و آن را تشويق و تأييد كند. زمانى كه معلوم شد، شاو جائزه را نپذيرفته عده ى زيادى به ويژه آمريكائى ها به او نامه نوشتند كه اكنون كه شاو اين همه ثروت دارد، مى تواند مبالغى دلار به ايشان قرض بدهد. مبلغ جائزه مدتى پا در هوا بود و شاو مى گفت : من مى توانم گناه مهندس نوبل را در اختراع ديناميت ببخشم اما فقط ديوى آدمى شكل مى توانست جائزه ى ادبى نوبل را خلق كند ... سر انجام شاو مبلغ جائزه را پذيرفت و مبالغى از آن را بين دوستان آمريكائى اش تقسيم كرد و بقيه را در اختيار مؤسسه ى كمك ادبى سوئد- انگلستان قرار داد. ماجراهاى زندگانى و كارهاى ادبى و هنرى و سياسى ” شاو“ بسيار هيجان انگيز و در خور توجه است . او صلح جو و طرفدار ناتوانان و كارگران بود . سبزى خوار بود، نقدهاى تندى در باره ى ساخته ى موسيقى دان ها و نويسندگان مى نوشت . نامه هاى شورانگيزى به آلن ترى اكتوريس زيبا و هنرمند انگليسى مى فرستاد كه بعدها به چاپ رسيد. سهم انقلابى و عمده اى در تحول تأتر انگليس داشت . شاو از مدافعان سر سخت آثار ايبسن بود و سبب شد كه آثار نمايشنامه نويس نروژى در انگلستان به روى صحنه بيايد. خود او نيز همراه با چخوف ، ايبسن، استريندبرگ و يوجين اونيل از بنياد گذاران درام مدرن است . اما داستان دلبستگى شاو به درام و نمايشنامه نويسى و سياست و نسبت به آلن ترى اكتوريس بزرگ همزمان او ماجرائى است كه در اروپا همه از آن آگاه بودند و خود او نيز به اين ماجراها دامن مى زد . آلن ترى نيز ” شاو“ را بسيار دوست مى داشت و در همان زمان شايعاتى درباره ى اين دو ، در لندن بر سر زبان ها بود . اما ” شاو“ در باره ى روابط خود با زنان به احساس همدردى و شفقت انسانى اشاره مى كرد و اساساً باور داشت : مرد مبارز سوسياليست بايد به اندازه ى كافى هشيار و گوش به زنگ باشد تا در عمل ، هفته اى دو يا سه شب را در سخنرانى يا مباحثه ى سياسى و هنرى بگذراند يا اخبار سياسىى و اجتماعى راحتى از مبتذل ترين و نامربوط ترين راه به دست آورد، به تأتر برود، برقصد، باده نوشى كند و گاهى با دلبرى به عشرت بنشيند ... البته در صورتى كه بخواهد در واقع يك مبلغ سياسى واقعى بشود. اين سخن شاو به اندازه اى كافى ماجراى روابط او را با زنان توضيح خواهد داد. اين روابط در زندگانى او اهميت اساسى نداشت و تعديل مى شد به وسيله ى اين واقعيت كه وى آن ها در هنر خود به روى صحنه مى آورد و اهميت بنيادى به آن ها مى داد . اين تو ضيح حكايت دارداز اين كه روابط با زنان بيشتر به تخيلات او مرتبط مى شد تا به نياز هاى جسمى او. از كودكى به بعد زنان زيبائى را به رؤيا مى ديد در واقع پريان دلفريبى را اما رگه اى از مشكل پسندى در باره ى زنان در او موجود بود كه مانع از اين مى شد آرمان روح را به كدورت تمنيات جسمى بيالايد. او حتى در زمينه نيازهاى جسم و جنس به روح يا جانى يا فرد بى نشانى در باره ى تمنيات خود مى رسيد كه حكايت داشت از آرزوى او به بر كشيدن تجربه ى جسمى به والاترين سطح خيال . ” شاو“ روزى به سيسل چسترتون - كه به وى مى گفت آيا وى در عمل پارسا پيشه است و بستگى هاى جسم و جان ناپاك و زيان بار مى داند ؟ پاسخ منفى داد. البته ” شاو“ چنين شخصى نبود و به استهزا مى گفت ” آنچه مردم عشق مى نامند ناممكن است جز به صورت مزاح كه در اين صورت يكى از طرفين دوست داشتن بى گمان به جد خواهد گرويد)، مزاحى بين دو بيگانه كه بر حسب تصادف در كلبه يا راهى جنگلى با يكديگر مصادف شده باشند. بارى ” شاو“ مى گفت : پيوند من با آلن ترى عشقى رضايت بخش بود . هر وقت كه مى خواستم او را مى ديدم اما نمى خواستم چنين پيوند شاد كننده اى را تيره و بغرنج سازم . او پنج شوهر كرد و از همه ى آن ها خسته شده بود اما هرگز از پيوند دوستى با من به ستوه نيامد . من آلن ترى هنرپيشه را عاشق بودم نه آلن ترى كه زن بود . زمانى كه روى صحنه مى رفت و بازى مى كرد دوست اش مى داشتم . ” شاو“ بدين گونه با نيروى خيال والايش به شيوه ى فو ق العاده اى نسبت به زيبائى و جذابيت زنانه حساس بود ، به ويژه زمانى كه آن ها با وساطت هنر به او پيوند مى يافتند . او زمانى نيز عاشق رقاصه ى هنرمند اورليا پرتولدى شد و در باره ى او گفت : ” سراپا عاشق او بودم البته زمانى كه روى صحنه مى رقصيد اما خارج از صحنه كه بود دريافتم كه با او كارى نمى توانم داشته باشم.“