لطفا از این شعر خشمگین نشوید
ما هیچ شده ایم
صبح که می آمدم
بلبلی در راه برایم خندید
کلاه از سر برداشت وچهچه زد ورفت
از شادی کفشهایم را در آوردم
در هوا راه رفتم
دهانم عین شیپور شده بود
صدایم صوت بلند
رنگم سرخ
خار تاجی گذاشتم برسر
شاخه درختی بردوش
شدم مسیح
شدم موعد
راه رفتم
راه درمن
من در راه
به همه گفتم امروز بلبلی برایم خندبد. چهچه زد
شکلک در آورد
من کلاه از سر برداشتم
شدم احمق
شدم هیچ
کشفهایم را چپ می پوشم
چپ راه می روم
خرناس می کشم
قی می کنم به تمام شعرها
من دیگر عادتم شده حرف
شده شعر
صوتی که شما بگوئید
(( خوب که چی ؟))
من بگویم
کبابتان را بخورید با دوغ
آروغ بزنید چیزی نیست
همیشه همین بوده
که بگوئیم چیزی نیست
هیچ نیست
وما هیچ شده ایم
:: برچسبها:
دکتر اسمائیل یورد شاهیان ,
استاد ,
دانشگاه ,
تبریز ,
تهران ,
ایران ,
ارومیه ,
,