کجايي در شب هجران که زاريهاي من بيني
چو شمع از چشم گريان اشکباريهاي من بيني
کجايي اي که خندانم ز وصلت دوش ميديدي
که امشب گريههاي زار و زاريهاي من بيني
کجايي اي قدحها از کف اغيار نوشيده
که از جام غمت خونابه خواريهاي من بيني
شبي چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشيني با من و شب زندهداريهاي من بيني
شدم يار تو و از تو نديدم ياري و خواهم
که يار من شوي اي يار و ياريهاي من بيني
براي امتحان تا ميتواني بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباريهاي من بيني
براي يادگار خويش شعري چند از هاتف
نوشتم تا پس از من يادگاريهاي من بيني
هاتف اصفهاني
:: موضوعات مرتبط:
اشعار شاعران ,
,