.
اصلانی، بخشی از آرای بیژن الهی در تفسیر ابیات مذکور در توالی باب ابیات و توازن و روابط آنها را قرائت کرد و ادامه داد: پس از آن میرویم سراغ شاعری دیگر که سیاه قلمهایش شاهکار دوران قرن نگارگری ماست؛ سلطان محمد، شاگرد بیواسطه بهزاد. آن دو بر خلاف آنچه میگویند در تداوم مکتب هرات هستند و نه متعلق به مکتب غربی ایران؛ البته به شرط اینکه هنرمندان را صاحب مکاتب بدانیم و نه شهرها را؛ بر خلاف رویکردی که شهرشناسان در پی تنزل ایران از امپراتوری به شهرهای خانی رواج دادهاند. بهزاد زندگی روزمره را به جهان نقاشی وارد کرده است، نه به معنای رئالیزم سوسیالیستی، بلکه به معنای نوعی نگاه به جهان روزمره که میتواند چنان متعالی شود که جزء تعالی رنگ و شکل و فرم واقع شود قرار گیرد و نه اینکه تنها ثبت شود.
وی افزود: سلطان محمد، قدمی فراتر میگذارد، او همه جهان را زنده میبیند، صخرههایی را خلق میکند که چهرههای موجودات هستند، از دور به کوهها و صخرههای معمولی میمانند ولی از نزدیک جاندار و سمیع و بصیر هستند. او یکی از فیلسوفهای بزرگ جهان در نقاشی است. سلطان محمد بیتی که در آنجا حذف شد مبنای یکی از آثار خود قرار داده است. او با اتکا به فرمهای خود شور و هیجان را مطرح کرده است. در این اثر این خطوط هستند که از فرط هیجان شعری دیگری را القا میکنند، چیزی که حافظ به کلام تصویر میکند او به رنگ و خط و خطوط تصویر کرده است. ما در آنجا حالتی در چهره نمیبینیم اما وضعیتی در فضا میبینیم. نقاشی ما وضعیت نگار است و کلام ما حالت نگار. حافظ حالتها را گفته است و نقاش وضعیتها را طرح زده است. هر دو دو شعر مطلق در این باب گفتهاند.
سخنران ديگر نشست موسوی گرمارودی سخنان خود را با عنوان «چهره حافظ در آینه دیوان او» و با تاکید بر اینکه جزئیات زندگی حافظ ناشناخته مانده است، بخشهایی را آن را بازگو كرد و در اشاره به بیت چهارم از غزل ۴۲۸ گفت: دکتر قاسم غنی در یادداشتهای خود از قطعه «خسروا دادگرا شیردلا بحر کفا» که حافظ آن را خطاب به مسعود شاه سروده است، استنباط میکند که دوره شاعری خواجه قریب به پنجاه سال بوده است. بنابراین کمتر از هفتاد و پنج سال عمر برای او نباید فرض کرد. یعنی تاریخ تولد او بین ۷۱۵ تا ۷۲۰ است. کلیاتی که میان همه شاعران قدیم، در هر عصر مشترک بوده است، میتوان درباره حافظ هم گفت، اگر بخواهیم به این کلیات در زمان حافظ نزدیکتر شویم خوشبختانه در قرن هشتم ابن خلدون
راهنما و رهنمون ماست. او ضمن تصویر شیوه تدریس در مناطق مختلف جهان اسلام، در مورد ایران در قرن هشتم هجری قمری چنین میگوید: ایرانیان از مجموعه مواد و منابع آموزشی استفاده میکردند، چنان که آموزش قرآن را با آموزش علوم و هنرها میآمیختند، جوانان با قوانین دانش آشنا میشدند و آموزش خط خود، مکاتبی جدا و استادانی دگر داشت .
وی در ادامه بر طبقهبندی علوم در جهان اسلام، در قرن هشتم، با توجه به آرا ابن خلدون اشاره و ادامه داد: خطه فارس، به ویژه شیراز از یک قرن پیش از قرن هشتم که ابن خلدون محیط علمی آن را تصویر میکند، یعنی بعد از هجوم مغول و از قرن هفتم مهد رجال علم شده بود و از نواحی مختلف بدان روی آورده بودند، شمس قیس رازی مولف کتاب مشهور «المعجم فی معاییر اشعار العجم» در حدود ۶۲۳ به فارس رفت، در قرن هشتم «شاه شجاع در شیراز مدرسه دارالشفا را ساخت و میر سید شریف جرجانی مولف کتابهای صرف و نحو و منطق را به سمت مدرسی منصوب کرد و خود وی در مجلس درس معین الدین یزدی مولف «مواهب الهی» در تاریخ خاندان مظفری حضور مییافت.
در همین قرن هشتم که سخن از علوم متداول و رونق تدریس و تدرس در آن رفت، اگر نگاهی به شاعر شاعران همه اعصار، حضرت حافظ بیفکنیم، در تمام حدود ۵۰۰ غزل دیوان او نشانه احاطه وی به عصر خودش را به روشنی مشاهده میکنیم.
گرمارودی، مقدمه هماره خواندنی علامه قزوینی را تایید این مدعا موثر دانست و تاکید کرد که حافظ در عصر خویش، بیش از اینکه عارف و صوفی باشد، عالم و فاضل بوده است و جنبه علم و فضل او بر جنبه عرفان و تصوفش غلبه داشته است. وی ادامه داد: از آنجا که حافظ علاوه بر آنچه علامه قزوینی در مقدمه خود برشمرده است، به چندین هنر دیگر نیز آراسته بوده است، در اینجا به برخی از آنها اشاره خواهم کرد. اول، عربیدانی. گرایش شعر به زبان عربی در قرون چهارم و پنجم هجری قمری در میان ایرانیان با ابوالفتح بستی، ابن عمید، و پسرش و صاحب ابن عباد و برخی شاهزادگان آل بویه چون ابوالعباس خسرو فیروز و چند تن دیگر به اوج رسیده بود، در قرن هشتم از میان برخاسته و تا حد تفنن و یا سرودن ملمعات فروکش کرده بود، اما سنت عربی دانی و عربی خوانی و گاهی عربی نویسی به نثر همچنان به قوت خود باقی بود.
وی ضمن معرفی کتاب نفیس «بیاض تاجالدین احمد» گفت: از آنجا که مرواریدهای درخشان نظم یافته در این گردنبند از صدف بزرگان متشخص و متشخصان بزرگ آمده است «گنیجینه گوهر لطیفههای بزرگان» تا میان اسم و مسما و لفظ و محتوا همگونی باشد. نه تنها مقدمه، بلکه بیشتر مطالب متن نیز به زبان عربی است. بیسبب نیست حافظ که هنگام نوشته شدن این بیاض زنده بوده است میفرماید: اگرچه عرض هنر پیش یار بیادبی است/ زبان خموش ولیکن دهان پر از عربی است. از نشانههای دهان پر از عربی وی شعرهای ملمع اوست. ملمع در اصطلاح شعریست که ابیات یا مصراعهایی دارد غیر از زبانی که شعر در آن سروده شده است.
:: موضوعات مرتبط:
حافظ/سعدی /مولانا ,
,
:: برچسبها:
حافظ ,
غزل ,
کلاسیک ,
سبک ,
,