این روزها کار من است
هر شب باید گلی سپید را به گلدانش برگردانم
اَلو بفرمایید
من تنها نمی توانم به آبادان بیایم
همان که گفتم که
قطع
از این لحظه مخاطبم شما هستید
از تو عذر می خواهم
در این تأخیر دست نداشتم من
بعضی ها دوست دارند عمر ما جویده جویده رود
صورت تو را میان دست هایت می توانم مجسم کنم
بد می کنم می گویم آدرس ها را من خوب یاد نمی گیرم.
هرمز علیپور
:: موضوعات مرتبط:
اشعار شاعران ,
,
:: برچسبها:
هرمز علی پور ,
,