حمید رضایی/


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 386
نویسنده : آوا فتوحی

گرمرا امید دیدار و وصالی نیست ، هست

 گرچه پندارد که یارای جدالی نیست ، هست

 آنچه بی هنگام تر از روزگارم بود ، نیست

 زانچه دانم در تکاپوی مجالی نیست ، هست

آهویی در پنجه شیری گرفتار آمدم

از من شوریده تر گویی غزالی نیست ، هست

 طرح شوق تازه ای بر تار و پودم ریشه زد

 طالع و بختی که جز نقش و خیالی نیست ، هست

بانگ حق منصور را می برد بالای دار

 همچو مرغ حق یکی بشکسته بالی نیست ، هست

آتش ظالم به ناگه پهنه هستی گرفت

 در شکوه خلقتش گویی جلالی نیست ، هست

عالم هستی درون ذره ای جا می شود

کارگاه آفرینش را کمالی نیست ، هست

چشم ظاهربین اسیر جزء انگاری شود

عالم کثرت گرایی را سوالی نیست ، هست

سنگ خاره در بیابان تاب مجنونی نداشت

 شور آن سودازده در این حوالی نیست ، هست

 





:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: حمید رضایی , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com