عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 436
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: قسمت , هوا , فصل , ,
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 532
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 438
نویسنده : آوا فتوحی

 

5. خردورزی

درسروده های مهستی، برخلاف اشعاربسیاری شعرای قبل و بعد از وی، هیچ گونه اثری از مدح شاهان و دیگران دیده نمی شود. شباهت بین اندیشه خیام و مهستی حیرت انگیزاست بطوریکه خوانند نمی داند اورا اُستاد خیــّام بداند یا خیام را استاد وی. شاید هم این دو بی خبر از یگدیگر، با آموختن از خود زندگی، به نتایج واحدی رسیده و اشعار مشابهی سروده اند ـ همان چیزی که شعرا آنرا "توارد" می گویند وما چنین انطباقی را درتاریخ تحول اندیشه ی انسانی فراوان داشته ایم.  مهستی با ریاکاری سرناسازگاری دارد.

یک دست به مصحفیم ویک دست به جام

گه نزد حلالیم وگهی نزد حرام

مائیــــــم دراین گنبــــد ناپختــــــه ی خام

نه کافرمطلق نه مسلمان تمـــام

پیوسته خرابات زرندان خــــوش باد

دردامـن زهد زاهدان آتش با د

آن دلق دوصد پاره وآن صوف کبود

افتاده بزیر پای دردی کش باد

هم مستم وهم غلام سرمستانم

بیزار ززهد وبنده ی رندانم

من بنده ی آن دمم که ساقی گوید

یک جام دگربگیر ومن نتوانم [6]

و این مفهومی است که حافظ آنرا درقرن هشتم هجری می پروراند وخرقه ی زاهدان را گاهی دررهن شراب می گذارد وگاهی آنرا طعمه ی آتش می کند:

گفت وخوش گفت بروخرقه بسوزان حافظ

یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود؟

تاریخ مان را باید بازخوانی کنیم و مرواریدهای گرانبهایی که قرن هاست در دل خود اسیر و پنهان کرده است باز یافته و آن ها را قدرشناخته و بازشناسیم.

 



:: برچسب‌ها: مهستی , گنجوی , رباعی , زندانی , فروغ , کتاب , زن , شهر آشوب , پارسی , آفاق , ادبیات , ایران , شیراز , اصناف , ,
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 482
نویسنده : آوا فتوحی

با سایه ام گذر بود از کارگاه قالی 

قلبم فشرد و صبرم گم شد در آن حوالی 

 

دیدم نشسته آنجا در آن نمور غمگین 

خورشید های کوچک با قامت هلالی 

 

گفتم: ببین که این دست، این دست های کوچک 

چون می زند پر و بال بر روی دار قالی 

 

خواهد که پر گشاید وز این قفس برآید

اما چه گونه کوشد با نظم لایزالی؟

 

در گوش کوچه روزی گر شیونی برآرد

از روزگار بیند صد گونه گوشمالی 

 

در هر گره که بندد باغی شکفته خندد 

خشما! که باغبان راست زان بهره خشکسالی.

 

خورشیدکی، ازین سان، اما مدار عمرش 

روز و شبی ست تاریک، زینگونه در توالی 

 

در این قفس چه باغی این مرغک آفریده، 

بی سعی باد و باران، با دست های خالی.

 

گلبوته ها و مرغان شاد و شکفته هر سوی 

در جانب جنوبی در ساحت شمالی.

 

بنگر در آن رخ زرد و آن باغ و بوته ی ورد 

تا پاسخیت باشد، در بهت بی سوالی 

 

خواهم گر از ملالش، نقشی زنم ز حالش 

گیرد زبان شعرم درماندگی و لالی

 

ای کاش ز اخترانم می بود واژگانی 

 

 

تا تیره روزیش را نقشی زنم مثالی

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: شفیعی کدکنی , شاعر , کتاب , شعر , وب , سایت , ,
تاریخ : دو شنبه 8 دی 1393
بازدید : 397
نویسنده : آوا فتوحی

گرمرا امید دیدار و وصالی نیست ، هست

 گرچه پندارد که یارای جدالی نیست ، هست

 آنچه بی هنگام تر از روزگارم بود ، نیست

 زانچه دانم در تکاپوی مجالی نیست ، هست

آهویی در پنجه شیری گرفتار آمدم

از من شوریده تر گویی غزالی نیست ، هست

 طرح شوق تازه ای بر تار و پودم ریشه زد

 طالع و بختی که جز نقش و خیالی نیست ، هست

بانگ حق منصور را می برد بالای دار

 همچو مرغ حق یکی بشکسته بالی نیست ، هست

آتش ظالم به ناگه پهنه هستی گرفت

 در شکوه خلقتش گویی جلالی نیست ، هست

عالم هستی درون ذره ای جا می شود

کارگاه آفرینش را کمالی نیست ، هست

چشم ظاهربین اسیر جزء انگاری شود

عالم کثرت گرایی را سوالی نیست ، هست

سنگ خاره در بیابان تاب مجنونی نداشت

 شور آن سودازده در این حوالی نیست ، هست

 



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: حمید رضایی , ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 372
نویسنده : آوا فتوحی

مـردهـا آنچـه را کـه مـی‌ شنونـد از یـک

 

گـوش وارد و از گـوش دیگـر خـارج می‌سازنـد ،

 

امـا زنـان از دو گـوش وارد و از دهـان خـارج

 

مـی‌کنند !



 جــورج بــــرنارد شــاو



:: برچسب‌ها: جورج برناردشاو ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 336
نویسنده : آوا فتوحی

واقعیت این است که
هر کسی آزرده ات خواهد کرد ؛
فقط باید کسانی را پیدا کنی
که ارزشِ تحملِ رنج را داشته باشند !!

- باب مارلی



:: برچسب‌ها: باب مارلی , ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 396
نویسنده : آوا فتوحی

آسمان دیده دیشب
هوای باران داشت
همه جا پیدابود
یک سکوتی زیبا
غرشی سخت مهیب
خواب شب را آشفت
"تندر چشمانش"
لحظه ای ویران کرد
کلبه پندارم
زیر باران دستی
ناگهان گشت رها
پاک شد از خاطر
راه خانه انگار
در کشاکش باد ، بارشی یکریز

رضایی

 



:: برچسب‌ها: حمید رضایی , ,
تاریخ : چهار شنبه 12 آذر 1393
بازدید : 623
نویسنده : آوا فتوحی

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com