عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 423
نویسنده : آوا فتوحی

 

شعر "..." از شاعر "محمد مرادی"

 

دلم


جای تو نیست


کشندهای قرمز


سرخ آبی اش


کرده اند...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: محمد مرادی , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 507
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

شعر "غزه " از شاعر "بهروز عسکرزاده"

یعقوب زادگانِ دروغین!


غزه چه مزه ای دارد


که ـ ملچ مولوچ ـ می مزید


و خونش می مکید؟!



نفرین بر آن کس


که وعدۀ آزنشان خدایی


بر دفتری مقدس


به دروغ نویسانید!


و چنین


باوری آزورانه


از یائسه ای زایانید!



این پایان قصه نیست...

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: بهروز عسکرزاده , ,
تاریخ : دو شنبه 13 مرداد 1393
بازدید : 580
نویسنده : آوا فتوحی

شعر ".... هفتم" از شاعر "مهدی نادعلیان"

من مانده ام و
تنهایی
که خدا بود!
****
همه خوبیم!
من، پنجره، اطلسی ها ، حتی آینه
تنها گاه و بی گاه
فنجان سراغ شهد لبانت
از من می گیرد.
****
دیگر
به آسمان هم اعتمادی نیست
خودم می آیم
سراغت از ماه می گیرم!

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران سایت شعرنو , ,
:: برچسب‌ها: نادعلیان , مهدی , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 471
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 365
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: نوروزپور , علی , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 512
نویسنده : آوا فتوحی


ابو الحسن صبا
ابو الحسن صبا ، حياث و حيثيت موسيقي ملي ايران ، در عصر جديد با نام و ياد و آثار ابوالحسن صبا پيوند خورده است . هنر مندي بزرگ كه بر آيند منطقي و والاي ترقي خواهي درويش و وزيري بود و مهر او از صفحه‏ي موسيقي ايراني هيچگاه محو نخواهد شد.
وفات: 1336 تولد: 1281/01/25
 


سليمان سياح سپانلو
سليمان سياح سپانلو نوازنده‏ي تار شاگرد مدرسه عالي موسيقي ،وزيري اولين وقف كننده‏ي دارايي شخصي براي موسيقي و موسيقي دانان ايراني .
وفات: 1340/01/25 تولد: 1277 


شاملو كاربند ( شاملو كيا)
شاملو كاربند نوازنده و معلم ويولون و هنررادر هنرستان عالي موسيقي آموخت و بهره برده از علي تجويدي( در موسيقي ايران) و استادان ارمني (در ويولون كلاسيك) وي سابقه طولاني كار در اركسترهاي راديو و تلويزيون و ساخت آهنگهاي مختلف دارد. از آثار وي مي توان به آلبوم نوار هاي « آموزش ويولون و كمانچه» (كتابهاي هنرستان) «رديف ويولون استاد ابو الحسن صبا » و« چهارمضراب» و كتابهاي « قطعات و چهار مضراب ها» « رديف و گوشه هاي موسيقي ايراني » (تنظيم ويولون)
تولد: 1312/02/01

محمود محمودي خوانساري
محمود محمودي خوانساري ، در موسيقي خود آموخته بود ولي درست خواندن و درست ماندن را با يك عمر رياضت از هنر مندان بزرگ آموخته بود و صدايش حالي و سوزي داشت كه تا كنون كمتر نظيزش ديده شده است . از او آثار متعددي در نوار ضبط شده كه اكثراً آواز هستند و با ساز و هنرمندان معاصر او همراه اند.
وفات: 1366/02/02 تولد: 1313


محمد جليل عندليبي
محمد جليل عندليبي آهنگساز و نوازنده سنتور و فارغ التحصيل رشته‏ي موسيقي از دانشكده هنر هاي زيبا(تهران) سابقه‏ي طولاني در ساخت و اجراي آثار متعددو تدريس موسيقي و داراي قريحه‏ي ويژه در نواسازي و تنظيم براي اجراي گروهي و از آثار او مي توان امان از جدايي(با صداي عليرضا افتخاري) هي گل( با صداي بهروز توكلي) .
تولد: 1333/02/03


بهمن هيربد
بهمن هيربد مدير و مؤسس مجله‏ي « موزيك ايراني» (اولين نشريه تخصصي دائم النتشار موسيقي در ايران مستقل از بودجه دولت ) داراي سابقه نوازندگي ويولون نزد ابوالحسن صبا وي انتشارات دورهاي 12 ساله اي دارد همراه با عبد الحميد اشراق، علي محمد رشيدي، ساسان سپنتا و با همكاري تعدادي از نويسندگان و موسيقي دانان و از آثار او مي توان به دوره‏ي بيست ساله‏ي مجله‌ي « موزيك ايراني»‌كتابچه‌ي «تئوري موسيقي» ، « خود آموز آكاردئون» و چند جزوه ترانه هاي روز.
وفات: 1353/02/03 تولد: 1293

 
امين الله رشيدي
امين الله رشيدي خواننده، هنر آموخته در دوره شبانه‌ي هنرستان عالي موسيقي نزد موسي معروفي (تارنوازي) مهدي فروغ (آواز) و همكاري با راديو از اواخر دهه‌ي 1320 تا اواسط 1340 و كار با اركستر علي محمد خادم ميثاق و اركستر هاي ديگر وي آشنا به نوازندگي تار و سازنده‌ي ملودي هاي بسيار(اجراشده و اجرا نشده) اثر منتشر شده : عطر گيسو
تولد: 1304/02/04


اسماعيل مهرتاش
اسماعيل مهرتاش نوازنده‏ي تار، نواساز و معلم موسيقي هنر آموخته را نزد درويش خان مؤسس جامعه‏ي باربد،‌نويسنده و مجري نمايشهاي تاريخي - موزيكال و برنامه هاي تلويزيوني و تدريس موسيقي و آواز در جامعه‏ي باربد و ازآثار وي مي توان به ترانه هاي « خسروحسن» ،« چه خوش صيد دلم كردي» و… ( ضبط در صفحه هاي گرامافون ، با اركستر جامعه‌ي باربد و صداي ملوك ضرابي كاشاني)
وفات: 1359/02/06 تولد: 1285

 


داريوش سالاري
داريوش سالاري سازنده سازهاي ايراني و هندي و تخصص در ساختن سنتورهاي مختلف ،‌ دانش آموخته در دانشگاه اسلامي هندوستان و نوازنده سيتار، سنتور و آشنا كامل به موسيقي كلاسيك هندي و موسيقي اسيل ايراني سازنده سنتورهايي براي استفاده متنوع و داراي تصرفها و ابداع هايي در ساخت آن و از آثار آن مي توان به كتاب هاي « هزار و يك پرسش و پاسخ درباره‌ي سنتور» و« مجموعه مقالات»اشاره كرد.
تولد: 1329/02/06


تورج نگهبان
تورج نگهبان شاعر و ترانه سرا ايراني وي آغاز ترانه سرايي را از سال 1327 به بعد آغاز كرد وي داراي آثار فراوان براي چهار نسل از خوانندگان (ملوك ضرابي ، بنان ، محمودي خوانساري و بهزاد) در فرم هاي سنتي و غير سنتي ،‌وي پايه گذار ترانه سازي در موسيقي پاپ ايراني است و از آثار وي مي توان به عشق سوزان ، تصويري از خيال ، وقتي كه به ياد توام اشاره كرد.
تولد: 1311/02/07



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: موسیقی , سنتی , کلاسیک , آواز , گوشه , ردیف , ایرانی , خواننده , نوازنده , تورج نگهبان , امینالله رشیدی , خوانساری , عندلیبی , صبا , سپانلو , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 466
نویسنده : آوا فتوحی

 

گفت‌و‌گو با محمد منتشری، خواننده:

فقط بزرگان آواز می‌توانندردیف مهرتاش را بخوانند!

آمن خادمی: محمد منتشری با اینکه در مرز ۷۰ سالگی به سر می‌برد اما صدایش هنوز در اوج است و خوب می‌خواند. شفاف صحبت می‌کند و برای پاسخ به پرسش‌هایم حاشیه چینی نمی‌کند. هنوز از نام بردن صریح اسم استادش واهمه دارد و مهرتاش را «آقا» صدا می‌کند. منتشری با اینکه اصالتا لنگرودی است اما لهجه‌اش کاملا تغییر کرده و به وقول قدیمی‌ها آواز بیات تهرونی می‌خواند که بسیار سر‌تر از همطرازان تهرانی خودش است.

این هنرمند در جامعه هنری باربد هنر آموخته است و همزمان با اینکه دپیلم تئا‌تر دارد اما به موسیقی گرایش پیدا کرد؛ دلیل آن هم این وبد که استاد مهرتاش در کلاس‌های تئا‌تر از موسیقی ایرانی هم می‌گفتند. از منتشری تاکنون مجموعه چهارشنبه سوری و هفت سین منتشر شده است که به اعتقاد خودش این مراسم جزو میراث فرهنگی ماست و باید آن‌ها را به هر نحوی حفظ کرد. بسیاری اعتقاد دارند که خواندن در تابلو موزیکال‌های روحوضی درشان منتشری نبوده است اما خودش می‌گوید من خوانندن آن تابلو موزیکال‌ها را بیشتر از ردیف دوست دارم؛ چرا که زبان مردم است و می‌تواند با آن‌ها ارتباط برقرار کند. می‌گوید آوازهای الان همه فتوکپی هستند و در سی سال اخیر هیچ اثری خوبی که بتواند در میان مردم گل کند و جای خود را در خاطره‌ها باز کند، منتشر نشده است و مقصر آن وسایل ارتباط جمعی و متولیان فرهنگی می‌داند.

به تازگی ردیف‌های اسماعیل خان مهرتاش با صدای وی منتشر شده است که بحث‌های مختلفی را به همراه داشته است. نظیر اینکه وی در این ردیف‌ها دخل و تصرف کرده است و بعضی از دستگاه‌ها چون نوا و راست پنجگاه که مهرتاش اصلا اعتقادی به وجود آن‌ها نداشت را به مجموعه ردیف‌های مهرتاش اضافه کرده است اما وی اذعان دارد که همه آنچه در ردیفش منتشر کرده است را استاد مهرتاش گفته است؛ البته وی این نکته را هم توضیح می‌دهد که به دلیل حشر و نشر ۲۰ ساله‌ای که با مهرتاش داشته است وی بسیاری از گوشه‌ها را در سفر‌ها و دور هم نشینی‌ها به وی می‌گفته است. با محمد منتشری گفت‌و‌گویی انجام داده‌ایم که می‌خوانید:

  • شما به تازگی ردیف‌های استاد مهرتاش را بعد از ۳۰ ‌سال منتشر کردید. دلیل این همه وقفه چیست؟ چرا قبلا به فکر نیفتادید؟

-    من به دلیل مشغله کاری (کارمند بانک) بعد از فوت استادم از صحنه موسیقی فاصله گرفتم. تا اینکه از طرف مهدی کلهر (رئیس تولید موسیقی صداوسیما) دعوت به کار شدم. همزمان که از بانک بازنشسته شدم به همراه محمد رحمانی یک گروه تشکیل دادیم و در

موسیقی صداوسیما) دعوت به کار شدم. همزمان که از بانک بازنشسته شدم به همراه محمد رحمانی یک گروه تشکیل دادیم و در سال۱۳۷۲ در مجموعه آزادی کنسرت برگزار کردیم که بعد‌ها این کنسرت در غالب یک کاست به نام «شورآفرین» منتشر شد؛ همچنین در این کنسرت عبدالوهاب شهیدی، مرحوم همایونپور و مرحوم دلکش هم حضور داشتند و نتیجه اینکه این کار برای من تولدی دوباره در موسیقی بود.

در آن زمان در تلویزیون اوضاع موسیقی هم خوب شده بود و من بعضی از کارهای رادیو و تلویزیون را مانند مناجات خواجه عبدالله انصاری با ساز شهریار فریوسفی اجرا می‌کردم. همچنین بین سال‌های ۷۶-۷۴ در «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی» تدریس می‌کردم و برای آمادگی شروع به مرور ردیف‌ها کردم تا اینکه در سال۷۶ مهدی کلهر رفت و علی معلم به جای آن آمد و آن زمان بود که به دستور علی معلم در مرکز حفظ اشاعه بسته شد و تبدیل به حفظ و پژوهش موسیقی شد.

ناگفته نماند در آن سال‌ها هم از طرف مجید کیانی دعوت به کار شدم اما دیدم که آنجا دیگر نمی‌شود کار کرد و فقط محلی شده است برای حرف‌زدن و بس! در نتیجه بعضی از شاگردانم که در مرکز حفظ و اشاعه بودند با من به خانه آمدند و به مرور تمام ردیف‌های که استادم مهرتاش به من یاد داده بود در ذهنم مرور و استاندارد شد.
این روند تا سال۸۵ ادامه داشت. در همین راستا تصمیم گرفتم برای این‌که دوباره این ردیف‌ها فراموش نشود آن را ضبط کنم، نتیجه این شد که از سال۸۵ کار ضبط ردیف‌ها را آغاز کردم.

  • چرا این ردیف‌ها را خود استاد مهرتاش منتشر نکرد و اینکه چرا شما آن‌ها را بعد از مرگ وی عرضه کردید؟

- البته علاوه بر این ردیف بسیاری از تصانیف وی مانده است که می‌خواهم آنرا منتشر کنم. تفکر استاد مهرتاش این بود که این‌ها ضبط و ثبت نمی‌خواهد و همین‌که وی آن‌ها را به هنرجویان درس می‌داد، کافی بود و معنی‌اش یعنی ضبط آثار!

 اما در باره اینکه چرا این ردیف‌ها در زمان استاد منتشر نکرده‌ام، باید بگویم آن‌زمان خود استاد بود و من نمی‌توانستم کاری بکنم؛ البته ما موضوع ضبط و انتشار ردیف‌ها را بار‌ها و بار‌ها به وی می‌گفتیم اما وی همیشه در جواب می‌گفت؛ باشد و آن را به زمان دیگری موکول می‌کرد. تا اینکه انقلاب شد، جامعه باربد را سوزاندن و روحیه استاد از بین رفت و کلا موسیقی تعطیل شد.

  • شما اشاره می‌کنید که «جامعه باربد» را سوزانده‌اند. براساس چه اسناد و مدارکی این حرف‌ها را می‌زنید؟

-    قبل از این‌که جواب این سوال را بدهم می‌خواستم برایتان یک خاطره تعریف کنم، آن سال‌ها فردی بود که نزدیک جامعه باربد سیگار می‌فروخت و بعد از یک مدت پاسبان‌ها به وی پیله کردند که بساط سیگارفروشیش را جمع کند. سیگار فروش با استاد مهرتاش صحبت کرد، مبنی بر اینکه سیگارفروشی تنها منبع درآمد وی و خانواده‌اش است و از استاد مهرتاش اجازه خواست که بساط سیگارفروشیش را در راهرو جامعه باربد علم کند. این روند تا بیست سال ادامه داشت و آن سیگارفروش از دکه سیگارفروشی خود که در راهرو جامعه باربد بود ارتزاق کرد.

 اما درباره این‌که می‌گویم جامعه باربد را سوزانده‌اند. یادم می‌آید استاد تعریف می‌کرد که به من زنگ زدند و گفتند دارند جامعه را می‌سوزانند. من رفتم و دیدم که‌‌همان سیگارفروش اولین کوکتول مولوتف را به داخل جامعه باربد انداخته است و من که رسیدم رو به من کرد و گفت «مطربی هم شد کار، برو برای خودت یک کار دیگری راه بینداز.» همچنین رضا وهدانی تعریف می‌کرد که آقا (استاد مهرتاش) در خیابان مخبرالدوله راه می‌رفت و با خودش حرف می‌زدو من وی را دیدم و وقتی درباره اینکه چرا جامعه باربد را سوزانده‌اند پرسیدم، گفت: ما تا به الان فکر می‌کردیم خادم به این ملت بودیم اما اکنون به این نتیجه رسیدیم که خائن به این ملت بودیم!

  • از نظر محتوایی تفاوت ردیفی که شما منتشر کرده‌اید با ردیف مکتب اصفهان یا مکتب تهران چیست؟

-استاد مهرتاش اعتقادی به کلمه مکتب نداشت و می‌گفت هر دیاری لهجه خودش را دارد و در آواز هم همین گونه است. این کلمه مکتب بعد از انقلاب مد شد و بهتر از به جای مکتب بگوییم شیوه خواندن!

 مرحوم دوامی و کریمی فرمی از آواز را روایت کردند که اگر آن‌ها روایت نکرده بودند این مستندات راهم نداشتیم.

 ما ردیف سازی زیادی نظیر استاد صبا، معروفی، نی‌داوود و... داریم اما در آواز فقط ردیف مرحوم کریمی و دوامی و رضوی سروستانی (ردیف نور‌علی‌خان برومند) وجود دارد؛ به همین خاطر همه فکر می‌کنند که ردیف آن‌ها وحی منزل است. من در این ردیف سعی کردم نظر استادم را تامین کنم؛ به گونه‌ای که یک آدم مبتدی هم اگر ردیف من را گوش می‌دهد از آن لذت ببرد. من اعتقاد دارم در گام نخست باید جوان ایرانی را به موسیقی ایرانی علاقمند کرد و بعد درباره چند و چون‌هایش صحبت کرد.

درباره مهم‌ترین ویژگی‌های شیوه استاد مهرتاش باید بگویم، تنوع تحریر و سختی اجرای تحریر از دیگر ویژگی‌های شیوه مهرتاش است که متاسفانه هماکنون بسیاری به جای تحریر زدن، شعر می‌خوانند و این روند به موسیقی ما بسیار لطمه زده است.

تحریرهای مطول یکی دیگر از ویژگی‌های شیوه استاد مهرتاش است که هر حنجره‌ای قدرت خواندن آن را ندارد باید اشاره کند و اینکه ردیف مهرتاش ردیف مبتدی‌های نیست.
 
تحریری که ما در موسیقی ایرانی داریم در هیچ جای دنیا نیست و از تحریر بلبل گرفته شده است و همچنین باید بگویم موسیقی ما در مقایسه با دیگر نوع دیگر موسیقی‌ها به طبیعت نزدیک‌تر است.

 همچنین گوشه‌هایی نظیر مثنوی مخمس (پنج مصراعی) در ردیف مهرتاش داریم که در دیگر ردیف‌ها وجود ندارد. به فرض مثال استاد برای شعر «خواهم که محو دیدارت کنم....» یک مثنوی ساخته است که قالب آن را از یک درویش گرفته است. در آواز ابوعطا مثنوی ابوعطا نیز داریم که در آوازهای دیگر نیز نیست.

از دیگر تفاوت‌های شیوه مهرتاش با شیوه‌های دیگر باید اشاره کنم که در ردیف‌های دیگر هفت دستگاه موسیقی و پنج آواز داریم. اما در شیوه مهرتاش هفت دستگاه موسیقی و شش آواز داریم. یعنی استاد «شوشتری و منصوری» را به صورت مجزا خوانده‌اند؛ در صورتی که در ردیف‌های دیگر این‌ها گوشه‌هایی از دستگاه همایون است. همچنین در آواز ابوعطا گوشه‌ای به اسم «یتیمک» و «سارنج» داریم که شاید در ردیف سازی باشد اما در ردیف آوازی نیست.

همچنین ردیف‌های دیگر اساتید مانند ردیف‌های آقای کسایی بر اساس گوشه‌ها سازی است اما در ردیف مهرتاش تمام گوشه‌ها آوازی است و اگر می‌خواستیم در ردیف‌مهرتاش گوشه‌های سازی را- با توجه به اینکه مهرتاش نوازنده تار هم بودند- نیز بگنجانیم، این ردیف بسیار بسیار طولانی می‌شد. از دیگر تفاوت‌های ردیف مهرتاش با دیگر ردیف‌ها باید بگویم که استاد مهرتاش هنرجو را می‌برد سر اصل مطلب و اینکه.

  •  آیا ردیف شما به فرض مثال کامل ‌تر از ردیف‌های موجود نظیر ردیف کسایی، شجریان، طاهرزاده، دوامی و کریمی است؟

من به هیچ وجه همچین ادعای نمی‌توانم داشته بکنم؛ چرا که آن‌ها هم جزو بزرگان ما هستند. درباره ردیف‌های دیگر باید بگویم که به فرض مثال در شیوه طاهرزاده چند آواز بیشتر نیست و همچنین زنده یاد ادیب خوانساری هم تعدادی آواز دارند که در ‌‌نهایت می‌توانیم به آن‌ها ا آوازهای طاهرزاده یا آوازهای ادیب خوانساری بگوییم و نه ردیف طاهر‌زاده یا ادیب خوانسازی!

باید در پاسخ به این سوال بگویم من در حد بضاعتم این ردیف‌ها را ضبط کرده‌ام وقضاوت را به عهده مردم می‌گذارم و اگر کم وکسری هست امیدوارم بزرگان موسیقی مرا ببخشند



:: برچسب‌ها: مهرتاش , منتشری , خواننده , موسیقیدان , نوازنده , آثار , فرهنگی , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 434
نویسنده : آوا فتوحی


برهنه


بگو برهنه به خاکم کنند


سراپا برهنه


بدانگونه که عشق را نماز می‌بریم....



:: برچسب‌ها: شاملو , حماسی , نو , سپید , ژورنالیستی , قرن , قلب , زخم , ترجمه , نماز , عشق , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 569
نویسنده : آوا فتوحی

 مرگ.زندگی.چاپ.روزنامه.

شعر شاملو

تقابل مرگ و زندگی و هم‌نشيني آن‌ها در يك بستر، نكته‌ای است كه شاملو در شعرش به 
مخاطب نشان می‌دهد و معتقد است مرگ حضوری دارد به قاطعيت زندگی! زيستن موقعی ارزشمند است كه دركنارش مفهوم عميقي به نام مرگ بازی مي‌كند. ستايش زندگی درواقع ستايش مرگ بايسته است چرا كه در مرگ هم زندگی است. زندگی گاهی با مرگ معنی مي‌شود بهتر است بگوييم زندگی همواره معنايش را از مرگ مي‌گيرد و مرگ نيز اعتبارش را مديون زندگی است.
از اين‌حيث شعر شاملو، شعري تأثيرگذار و قابل‌لمس است كه گاه دچار نوسان نيز مي‌شود. سرودن در فضايي با مشخصات اجتماعي كه همراه با لحني حماسي است، گاه شاعر را به ورطه‌ي شعار می‌كشاند كه شاملو نيز از اين قاعده مستثنا نيست. گاه فضاي ‍ژورناليستي با لحن پيامبرگونه‌اش دست به يكي مي‌كنند تا او شعرهايي مرتكب شود كه بيشتر به درد چاپ در روزنامه مي‌خورند:
ياران من بياييد
با دردهايتان
و بار دردتان را
در زخم قلب من بتكانيد
من زنده‌ام به رنج
مي‌سوزدم چراغ تن از درد
اين‌گونه شعرها يعني شعرهايي كه قبل‌از شعر بودن بيانه‌اند بيشتر به‌كار احزاب سياسي آن دوران مي‌آيد كـه در ميتينگ‌هايشان دستـه‌جمعي آن‌را زمزمه كنند! انگاربعضي از شعرهاي شاملو به سفارش نوشته شده‌اند. شعرهايی مانند دوشبح آواز شبانه براي كوچه ها،‌ شبانه‌ي 4 وحتي سطرها يا بندهايي از جاي‌جاي شعر او مي‌توان براي تأييد اين‌موضوع بيان‌كرد كه هيچ‌كدام از اين شعرها چيزي به شاعرانگي شاملو اضافه نمي‌كند و فاصله‌ي زيادي با شعرهاي درخشان او دارند.
در دهه‌ي سي، چهل و پنجاه نوعي از شعر سياسي رواج داشت كه مخاطب سیاسی پيشنهاد شعر مي‌داد. يعني ذائقه‌ي رايج، شاعران را بـه توليد نوعي شعر وامي‌داشت كه بيشتر وام‌دار اتفاقات و رخدادهاي پيراموني بود كه شاعر به نحوي آن را درشعر بازتاب مي‌داد و درسطح نازلی از شعر باقی می‌ماند. شاملو در شعرهاي شعارگونه‌ي خود، داناي كل نيز هست:
سه نويد، سه برادري
بر فراز مون واله ري ین واژگون گرديد
وآن هرسه
من بودم
سيزده قزباني سيزده هركول
بر درگاه معبود يونان خاكستر شد
وآن هرسه
من بودم
////
من درد بوده‌ام همه
من درد بوده‌ام
گفتي پوست واره‌اي استوار به دردي
////
اسم اعظم
آن‌چنان‌كه حافظ گفت
وكلام آخر
آن‌چنان كه من مي‌گويم
////
و نمونه‌هاي ديگري كه مي‌توان در شعر شاملو به آن‌ها اشاره‌كرد. اظهار دردمندي و رنجوري و نوعي مظلوم نمايي شعرها را از شعريت دور مي‌كند و در ساحتي ديگر اداي كلام از منظري بالا او را در كرسي ديگري مي‌نشاند كه نامش شعر روزنامه‌اي است. دراين نيم قرن اخير كمتركسي به شاعرانگي شاملو شك كرده است. او شاعري است كه روابط كلمات و تنانگي زبان را به‌خوبي مي‌شناسد و مي‌داند كه شعر در ذات شعريت خود است كه ماندگار مي‌شود اما او هم مانند هر شاعري قبل‌از آن‌كه شاعر باشد، انسان است و انسان نيز درسير شاعرانه‌ي خود، گاه تن به رفتارهايي مي‌دهد كه بيشتر به‌درد حاشيه‌هاي شعر مي‌خورد.
شعر شاملو وقتی از شعار فاصله می گیرد شعر انسان دردمند است كه داراي تاريخ است و به زبان ديگر، انسان تاريخي بخشي از شمايل خود را در شعر شاملو مي‌يابد. انساني كه با تعهد زندگي مي‌كند و درچهره‌اش زخم‌هاي فراواني است. رگ و ريشه‌ي تعهد به ضمير ناخودآگاه انسان ايراني بر مي‌گردد كه درطول تاريخ همواره معترض بوده اما كمتر به خواسته‌ي خود رسيده است. تحليل رواني اعتراض در انسان ايراني ابعاد ناشناخته‌اي دارد و هم‌چون كلاف سردرگمي است كه انگار ابتدا و انتهايش به هم وصل شده است.
سير اعتراض در انسان ايراني اغلب ماهيتي ايدئولوژيك داشته كه درشكل موفق خود منجربه تبديل قدرت از استبدادي به استبداد ديگر شده‌است و تنها در انقلاب مشروطه بود كه اين اعتراض فرايندي با تعاريف جديد پيدا كرد و مفاهيمي چون آزادي و وطن به دايره‌ي واژگاني اين اعتراض اضافه شد و اتفاقاً همين مفاهيم که وام‌دار نگرش غربي بود، شكل و سير اعتراض را تغیير داد و اگرچه انقلاب مشروطه به‌لحاظ سياسي راه به‌جايي نبرد، اما ازنظر فرهنگي تغييري اساسي در نگرش انسان ايراني ايجاد كرد كه نمونه‌اش را در شعر معاصر مي‌توان مشاهده كرد.

از کتاب بوطیقای شب(خوانشی باز بر شعر معاصر)، منتظر مجور



:: برچسب‌ها: شاملو , حماسی , نو , سپید , ژورنالیستی , قرن , قلب , زخم , ترجمه , ,
تاریخ : سه شنبه 7 مرداد 1393
بازدید : 616
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: شیربازو , محمود , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com