عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1058
نویسنده : آوا فتوحی

 

نگاهی دگرباره به ساز ابداعی فرش در قزوین

کاملترین ساز جهان

در میان اهل موسیقی چه دستگاهی و چه کلاسیک غربی معمولاً گفته میشود پیانو، کاملترین ساز جهان است و گویا مهمترین دلیلش این است که همه هفت هنگام (Octave) صدای موسیقایی ممکن را در دل خود دارد و هر آن با فشار دادن شصتیها، شنیده خواهند شد. امکانی که در هیچ ساز آکوستیک دیگری تا کنون یافت نشده است. بیحساب نیست گاه به پیانو لقب ارکستر سمفونیک هم میدهند، چه این که این قابلیت را دارد همانند ارکستر بزرگ، سر و صدایی راه بیندازد. اینک اگر معیار کاملبودن یک ساز را داشتن امکانات دیگری بدانیم، آن گاه، پیانو ناچار است در گوشه رینگ بنشیند و ساز فرش قزوین، شهری نه چندان بزرگ در دل ایران را تماشا کند. شما نیز چه پیانیست باشید و چه شنونده پیانو و چه بیگانه با پیانو، بد نیست گوشه دیگری بنشینید و هنر سرافراز ایران زمین را با همه بیمهریهای هنرستیزان این سرزمین ببینید و بشنوید، باشد که رستگار شوید!

آن چه علمای علم سازگری تا کنون به عقلشان رسیده و به مرحله عمل رساندهاند، این است که همه آلات لهو و لعب جهان بشری به چهار گروه بادی، زهی کششی، زهی زخمهای و کوبهای بخش پذیرند. جسارتاً برای آن دسته از خوانندگان گرامی که با این واژهها بیگانهاند، عرض میکنم: بادی یعنی سازهایی که با فوت یا نفس آدمیزاد صدا میدهند، مثل سرنا و کرنا و نی و نیانبان و غیره. زهی کششی یعنی سازهایی که سیمهایشان را با یک آرشه یا کمان مالش میدهند تا به صدا درآیند، مثل کمانچه، ویولون و خانواده محترمه. زهی زخمهای به آن دسته از سازهایی گفته میشود که سیمهایشان را با یک واسطه به نام زخمه یا مضراب یا چکش به صدا درمیآورند، مانند تار، سهتار، پیانو، سنتور، قانون، عود، رباب و دیگر اهالی دیلینگ دیلینگ. کوبهای هم که از نامش پیداست، هر آن چه کوبیده شود و البته صدا بدهد، ساز کوبهای است، مانند، دف، تمبک، تومبا، دایره، دهل، طبل ریز، طبل بزرگ و دیگر کوبندگان ساخت بشر. در این جا سفارش میکنم ابتدا نمونه صوتی را بشنوید و سپس دنباله داستان را بخوانید. این جوری بیشتر خوش میگذرد.

کاملترین ساز جهان

ساز ساخته سیفالله شکری از هنرمندان دلسوخته قزوینی که خودش نام فرش بر آن نهاده است، بدون تعصب و بدون توهم -چه ناشی از قرص باشد و چه شعر بیمزه هنر نزد ایرانیان است و بس- یک ساز کامل در جهان امروزی است و اگر یک چیز دیگر هم داشت، دیگر سنگ تمامی برای صنعت سازگری بود. این فرش آهنگین که در واقع نمونه متفاوتی از چنگ باستان است، به جز صدای سازهای بادی، همه جور صدایی میدهد. هم مضرابی یا زخمهای، هم کششی از نوع آرشهای و هم کوبهای. اگر کنجکاو هستید چگونه چنین چیزی ممکن است، فیلم کوتاه نوازندگی همان نمونه صوتی را ببیند. یقین دارم دوستان نوازندهام که هر یک در نواختن سازی مهارت کافی دارند، با دیدن این فیلم، ناباورانه باور خواهند کرد این جا ایران است، قزوین، گوشهای در زیرزمین، درون یک آبانبار قدیمی که فقط با نیروی عشق میتوان چنین هنرمندانه به آفریش مجللترین ابزار موسیقی بشری دست یافت.

شیوه نواختن این ساز نوین و مبتکرانه، بسته به این که چه نوع صدایی بخواهید، متفاوت است. هم مانند قانون و چنگ با انگشتان دست میتوان نوازشش کرد، هم به مانند سنتور با دو مضراب میتوان نمایش دلانگیزی از صداها را به راه انداخت و هم به مانند دستان آهنین کوبهای نوازان میتوان از چندین جای آن، صدای سازهای کوبهای را تولید کرد. به طور همزمان میان چهار تا ده نفر میتوانند پیرامون این ساز بایستند و به صورت هماهنگ، چیزی را بنوازند. رنگ صدای ساز (سونوریته) به گونهای است که هم شباهتی به سازهای چنگ، سنتور، سنتورباس و قانون دارد و هم در عین حال شخصیت منحصر به فرد خود را نشان میدهد. صداهای کششی آن بی شباهت به صدای قیچک نیست و در بخش کوبهای نیز هم حال و هوای کاخن اسپانیا به گوش میرسد و هم صداهایی غریب دیگر که شاید به سادگی نتوان به چیزی نسبت داد. به گمانم اهالی موسیقی فیلم از این ساز پر هیبت بیشترین بهره را میتوانند ببرند. قدرت فضاسازی آن برای بزک کردن تصاویر فیلم، خیلی خیلی بیشتر از دیگر سازهای ایرانی است.

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 886
نویسنده : آوا فتوحی
 
دکتر محمد تقی مسعودیه، پایه‌گذار موسیقی اتنوموزیکولوژی در ایران
::
موسیقیدانان پیشرو در ایران چاره‌ای جز اندیشه و پژوهش نداشتند. آن‌ها می‌بایست در وهله نخست محتوای موسیقی ملی را از طریق بررسی‌های تحلیلی به‌درستی می‌شناختند تا با این تمهید سازگار‌ترین شیوه‌های بین‌المللی را در آفریده‌هایشان به‌کار گیرند. محمد تقی مسعودیه یکی از موسیقیدانان پیشرو ایران بود که به این‌کار سخت دلبستگی داشت.

محمد تقی مسعودیه در سال ۱۳۰۶ در شهر مشهد‌ زاده شد. او در شانزده‌سالگی به موسیقی علاقمند شد و نزد یکی از خویشاوندانش نواختن با ویلون را آموخت. او هم در رشته حقوق و هم در هنرستان عالی موسیقی تحصیل کرده و هر دو تحصیل را هم به پایان رسانده است.

مسعودیه در سال ۱۳۳۱ تحصیلاتش در زمینه موسیقی را در کنسرواتوار پاریس ادامه داد و چهار سال بعد در لایپزیگ به فراگیری آهنگسازی پرداخت. آنگاه در دانشگاه کلن، در آلمان به فراگیری اتنوموزیکولوژی روی آورد و دکترایش را در زمینه آوا‌شناسی دستگاه شور و تجزیه و تحلیل آن دریافت کرد و با سری پرشور و پربار به ایران بازگشت.

محمد تقی مسعودیه در دانشکده هنرهای زیبا تاریخ موسیقی، هارمونی، فرم و آنالیز، ساز‌شناسی، ارکستراسیون، و موسیقی‌شناسی قومی و تطبیقی تدریس می‌کرد. با این‌حال بیشتر وقتش را برای پژوهش در زمینه موسیقی سنتی و موسیقی مقامی در نواحی مختلف ایران به‌کار گرفت و برآورد‌ها و تجزیه و تحلیل‌هایش را نیز انتشار داد.

«مبانی اتنوموزیکولوژی»، «موسیقی تربت جام»، «موسیقی ترکمنی»، «موسیقی سیستان و بلوچستان»، «موسیقی بوشهری» از آثار اوست.
او این این آثار را به زبان‌های انگلیسی، آلمانی و فرانسه هم انتشار داده است.

مسعودیه در روش پژوهش، پیرو مکتب اتنوموزیکولوژی آلمان بود. او بر آن بود که تنها با بررسی دقیق و علمی مبتتی بر ثبت دقیق موسیقی مناطق ایران و ردیف سنتی می‌توان به غنا و اهمیت آن‌ پی برد. مسعودیه کار آهنگسازی را اما از دست ننهاد. در مجموع ۲۱ قطعه موسیقی تألیف کرده و از خود بر جای گذاشته است.

او در شنیدن و دریافتن موسیقی عینیت را بر ذهنیت برتر می‌شمرد. شنیده‌هایش را به‌دقت کالبدشکافی می‌کرد و موسیقی را فراتر از سویه‌های متافیزیکی‌اش می‌دید.

::: محمود خوشنام / رادیو زمانه
:::

سودابه سالم در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران، در سیزدهمین سالروز درگذشت دکتر محمدتقی مسعودیه گفت: من از سال 52 که در رشته موسیقی دانشگاه هنر تحصیل می کردم توفیق شاگردی دکتر محمدتقی مسعودیه را داشتم و به همراه گروهی از دانشجویان، ایشان را در جمع آوری و تحقیق بر موسیقی کردستان، بندرعباس و قشم همراهی کردیم.

این پژوهشگر در ادامه افزود: او هم بر روی موسیقی نواحی ایران و هم بر اتنوموزیکولوژی اشراف کامل داشت و در آن زمان بحث ساختار علمی ملودی ها و موسیقی نواحی ایران را مورد توجه قرار داد. تا قبل از او هر چند افرادی به طور پراکنده فعالیت هایی در زمینه جمع آوری و یا ضبط بخش هایی از موسیقی نواحی کرده بودند اما به جرات می توان گفت دکتر مسعودیه اولین کسی است که دست به آنالیز و تجزیه و تحلیل ساختار علمی این گونه از موسیقی زد و می توان او را اولین اتنو موزیکولوگ تاریخ ایران دانست.
وی همچنین تصریح کرد: دکترمسعودیه تحصیلات خود را تا دریافت درجه دکترای موسیقی‌شناسی در دانشگاه کلن ادامه داده بود. در زمانی که او دست به پژوهش در موسیقی نواحی ایران زد آنقدر این حوزه بکر و دست نخورده بود که با توجه به اینکه مسعودیه تمام زندگی و وقت خود را صرف پرداختن به آن کرد اما باز هم جای کار بسیاری در این زمینه باقی ماند.

سودابه سالم ادامه داد: با توجه به تمام زحمات و تلاش های مسعودیه متاسفانه تنها بخشی از آثار این مرد بزرگ موسیقی ایران مانند کتاب های«مبانی اتنو موزیکولوژی»، «موسیقی تربت جام»، «موسیقی ترکمنی»، «موسیقی سیستان و بلوچستان»، «موسیقی بوشهر» و «آوانویسی ردیف موسیقی ایران به روایت محمود کریمی» به چاپ رسیده و هنوز بخش مهمی از آثار ایشان منتشر نشده است. برای نمونه در این زمینه می توانم به کتاب موسیقی کردستان اشاره کنم.

وی تاکید کرد: تمام نسل دانشجویان موسیقی که در آن سال ها در دانشگاه تحصیل می کردند از محضر دکتر مسعودیه بهرمند شدند؛ بسیاری از آن دانشجویان آن زمان مانند حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، هوشنگ کامکار، داریوش طلایی و بسیاری دیگر امروز از بزرگان موسیقی کشورمان محسوب می شوند.
این موسیقیدان با ذکر خاطره ای از دکتر مسعودیه گفت: یکبار ارسلان کامکار که در آن زمان جوان 22-23 ساله ای بود کاست کاری را که تازه ساخته بود به من داد تا به دکتر مسعودیه بدهم و نظر او را در این رابطه بپرسم. دکتر مسعودیه وقتی کار را شنید گفت حتما دلم می خواهد آهنگساز این کار را ببینم؛ این شد که یک روز من و ارسلان کامکار به منزل دکتر مسعودیه رفتیم دکتر به قدری تحت تاثیر این اثر قرار گرفته بود که من تا به آن روز این همه هیجان را در ایشان ندیده بودم.

سودابه سالم افزود: دکتر مسعودیه پرسید شما در دانشگاه های غربی تحصیل کرده اید؟ ارسلان کامکار گفت نه من نزد برادرم هوشنگ کامکار اینها را یاد گرفته ام. دکتر مسعودیه به قدری احساساتی شد که گفت تو باید به من قول بدهی هیچ وقت آهنگسازی را کنار نگذاری و تحت هر شرایطی حتی اگر گرسنه ماندی کار آهنگسازی را دنبال کنی.
وی گفت: او مردی محترم و آگاه بود که تما زندگی خود را صرف خدمت به موسیقی ایران کرد؛ از همین رو بود که بسیار دیر تشکیل خانواده داد. همه کسانی که با ایشان برخورد داشتند ، دوستشان داشتند. روحش شاد.

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: مسعودیه , موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 972
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی،
اگر کتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نکنی.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
زمانی که خودباوری را در خودت بُکشی،
وقتی نگذاری دیگران به تو کمک کنند.

به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی
اگر روزمرّگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نکنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی.

تو به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر از شور و حرارت،
از احساسات سرکش،
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند …
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند،
دوری کنی!

و به آرامی آغاز به مردن می‌کنی
اگر هنگامی که با شغلت،
یا عشقت شاد نیستی،
آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر ورای رویاها نروی،

اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگیت
ورای مصلحت‌اندیشی بروی . . .

امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن…

پابلو نرودا

 

 



:: موضوعات مرتبط: شاعران خارجی ونویسندگان وموسیقیدانان , ,
:: برچسب‌ها: پابلو نرودا , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1190
نویسنده : آوا فتوحی

چگونه گوشه ها را بشناسیم ؟
این پرسش بسیاری از نو هنرآموزان است که چگونه می توان گوشه ها را از همدیگر باز شناخت ؟

اصولا می توان گوشه را به سه دسته تقسیم کرد :

1- گوشه های اصلی : که بر یک نت ویژه تاکید می کنند .
از آنجا که گام هر دستگاهی طبیعتا از هفت نت تشکیل می شود هر دستگاهی می تواند دارای هفت گوشه اصلی نیز باشد که همیشه اولین گوشه را که تاکید بر اولین نت گام میکند را " درآمد " می نامند و گوشه های دیگر را گذشتگان بر اساسی که علت بسیاری از آنها متاسفانه امروزه بر ما نامعلوم است نامگذاری کرده اند . برای مثال نت دوم گام ماهور گوشه " داد " نامیده شده است .
ولی البته جای بعضی گوشه ها نیز مانند جدول تناوبی مندلیف که نخست بسیاری از خانه های آن خالی بود و سپس کشف شد اکنون خالی است برای نمونه استاد وزیری برای نت دوم گام چهارگاه گوشه ای اختراع کرده اند ( نقل قول و اجرا از آقای کیوان ساکت در برنامه نیستان رادیو فرهنگ )

وبژگی گوشه های اصلی این است که خود دارای گوشه های فرعی می باشند مثلا :
گوشه چکاوک در همایون شامل نی داوود، گوشه حجار در ابو عطا شامل چهار پاره

2- گوشه های مرکب نوازی :
از این گوشه ها برای تغییر دستگاه استفاده میشود ، مانند :
گوشه دلکش در ماهور برای رفتن به شور
گوشه شکسته در ماهور و بیات ترک برای رفتن به افشاری
گوشه راک در ماهور برای رفتن به بیات اصفهان
گوشه عشاق در اصفهان برای رفتن به شور

3- گوشه های ریتمیک :

این گوشه ها خود بر دو نوع هستند :

الف - گوشه هائی که دارای ساختار ملودیک و ریتم هستند و می توان آنها را در غالب بسیاری از دستگاهها و گوشه های اصلی دیگر اجرا کرد مانند گوشه های : کرشمه و چهار پاره و زنگوله و مثنوی و ساقی نامه و عراق و ...

ب - گوشه هائی که دارای ریتم هستند ولی فقط در یک دستگاه و گوشه خاص اجرا می شوند ، مانند : رامکلی در ابوعطا ، لیلی مجنون و بختیاری در همایون ، سوز و گداز در اصفهان ، شهابی و مهربانی در بیات ترک و ...

1- گوشه كرشمه :
بطور ساده این گوشه دارای وزن شعری " مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات " است

که مثلا این اشعار را میتوان برای آن در نظر گرفت :
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان مهر اول است و زبادت

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نئی دلبرا خطا اینجاست

که میتوان آن را در همه دستگاه ها و همه گوشه ها اجرا کرد

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1011
نویسنده : آوا فتوحی
هنگام مرگ ، همگی *ترانه* خواهیم شد،
و یکدیگر را با سرودهایمان
به خاطر خواهیم آورد...


:: موضوعات مرتبط: شاعران خارجی ونویسندگان وموسیقیدانان , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 803
نویسنده : آوا فتوحی

  • براساس تحقیقات موسیقی‌شناسان، گوش‌دادن به موسیقی البته براساس نوع آن می‌تواند بر متابولیسم بدن تاثیر بگذارد، فشارخون را بالا یا پایین ببرد، توازن انرژی برقرار و به هضم غذا كمك كند.

    آیا تا به حال با خودتان فكر كرده‌اید ما چگونه با موسیقی می‌توانیم ارتباط برقرار كنیم؟ چگونه یك قطعه موسیقی كه شكلی از هنر انتزاعی به نظر می‌رسد، زبانی ندارد و پیامی را به صورت كلامی منتقل نمی‌كند، می‌تواند احساسات ما را بسادگی تحت تاثیر قرار دهد و براحتی آن را برانگیزد؟

    دنیای موسیقی، دنیایی پر از خلاقیت و اثرات شگرف است، به طوری كه بارها محققان را متعجب ساخته است. هر چند موسیقی به نظر چیزی فراتر از ارتعاش مولكول‌های هوا نیست، ولی می‌تواند اثرات بسیاری بر احساسات، عواطف و حتی روند تكاملی انسان‌ها بگذارد.

    درست است كه موسیقی مثل زبان ناطق نیست، ولی به همان اندازه اثرگذار است. موسیقی بخوبی می‌تواند به شیوه‌های مختلف مورد استفاده قرار بگیرد.

    در علوم پزشكی به عنوان روشی برای درمان مشكلاتی چون حملات ناگهانی، فشارخون پایین، بیماری‌های روانی، افسردگی، بی‌خوابی و به طور كلی به عنوان یك عامل موثر در تسریع بهبود بیماری‌های گوناگون به كار می‌رود.

    تاثیرات موسیقی بر بدن و مغز آدمی

    موسیقی در تمام حالات روحی می‌تواند تاثیرگذار باشد. موسیقی یك ابزار قوی است كه می‌تواند تمام هیجانات روحی را به كنترل درآورد. در زمان شادی، هیجان، ناراحتی و خشم حتی در زمان بیماری می‌تواند موثر باشد.

    در تحقیقات متعددی كه روی واكنش بدن انسان به موسیقی انجام شده است، محققان به نتایج جالبی دست یافته‌اند. وقتی به ترانه‌های مورد علاقه خود گوش می‌دهیم، بدن ما تمام علائم برانگیختگی احساسی را از خود بروز می‌دهد.

    برای مثال، مردمك‌ها گشاد می‌شوند. این واكنش وقتی به فردی كه دوستش داریم نگاه می‌كنیم نیز وجود دارد.

    تعداد ضربان قلب و نبض ما همچنین فشار خونمان بالا می‌رود، هدایت الكتریكی پوست ما پایین آمده و قسمتی از مغز كه عهده‌دار تنظیم حركات ماست یعنی مخچه، به طور عجیبی فعال می‌شود. جالب این كه خون بیشتری روانه پاها می‌شود و شاید همین مساله است كه باعث حركت متناسب با ریتم پاها می‌شود.

    براساس تحقیقات موسیقی‌شناسان، گوش‌دادن به موسیقی البته براساس نوع موسیقی می‌تواند بر متابولیسم بدن تاثیر بگذارد، فشارخون را بالا یا پایین ببرد، توازن انرژی برقرار و به هضم غذا كمك كند.

    موسیقی‌های آرام مانند موسیقی كلاسیك بسیار آرامش‌بخش هستند. برای مثال تحقیقات نشان داده احساسی كه از 30 دقیقه گوش دادن به چنین موسیقی‌ به وجود می‌آید معادل آرامشی است كه از خوردن یك قرص والیوم حاصل می‌شود.

    در این نوع موسیقی، كلامی وجود ندارد، خود آهنگ و ریتم است كه تاثیرگذار است، بنابراین هر دو نیمكره مغز را درگیر می‌كند.

    موسیقی می‌‌تواند هیجان و شور درونی را بخوبی آزاد كند. به‌علاوه آرامشی را كه بشدت در پی آن هستیم برایمان فراهم آورد.

    موسیقی چنان بر روح و روان آدمی تاثیر گذار است كه نمی‌‌توان این حقیقت را بسادگی انكار كرد. موسیقی علاوه بر ایجاد شور و هیجان، بسیار می‌‌تواند تحمل انسان را در برخورد با شرایط دشوار بالا ببرد و میزان تحمل درد را در افراد مختلف هنگام بیماری یا استرس افزایش دهد.

    این مساله را ممكن است بكرات تجربه كرده باشید كه موسیقی، انجام بسیاری از فعالیت‌های روزمره شما را تسهیل ‌كند. این نقش موسیقی كاملا اثبات شده است.

    موسیقی علاوه بر تاثیر در تسریع درمان بسیاری از بیماری‌های روحی و جسمی می‌تواند به طرق مختلف باعث افزایش انرژی و تسهیل كارهای روزانه شود.

    اثرات موسیقی كلاسیك به خاطر ریتم و ملودی، بر ساختار و توانایی‌های مغز انجام می‌گیرد. ریتم منجر به افزایش تولید و در پی آن افزایش سطح سروتونین در مغز می‌شود. سروتونین نوعی هورمون عصبی بوده كه باعث تداوم انتقال پالس‌های اعصاب و حفظ حس شادمانی و سرور می‌شود.

    تولید سروتونین در مغز انبساط خاطر ایجاد می‌كند. كمبود سروتونین در مغز باعث ایجاد افسردگی و احساس دلتنگی می‌شود. در اصل، بسیاری از داروهای ضدافسردگی از طریق كاهش بازجذب و افزایش سطح سروتونین در مغز عمل می‌كنند.

    وقتی مغز در معرض یك شوك مثبت قرار گیرد شروع به ترشح سروتونین می‌كند. به عنوان مثال وقتی به یك نقاشی زیبا نگاه می‌كنید، رایحه دلپذیری به مشامتان می‌رسد، خلاصه هر مساله‌ای كه باب طبع شما باشد حتی خوردن غذای مطبوع یا گوش‌دادن به موسیقی مسحوركننده، به مغز اجازه می‌دهد مقدار معینی سروتونین آزاد كند كه باعث تحریك و به اوج رسیدن احساسات دلپذیر می‌شود.

    همان‌طور كه می‌دانید بدن ما بسیار تابع ریتم است و ترشح بسیاری از مواد مفید در بدن ما به صورت ضربانی صورت می‌گیرد.

    ریتم موسیقی بخوبی می‌تواند موجب تحریك دیگر ضربان‌های طبیعی بدن مانند ضربان قلب یا امواج آلفای مغز شود و همین اثر موسیقی یكی از شیوه‌های درمان افسردگی و معالجه بالینی است. به‌علاوه ملودی همچون جرقه‌های شتاب دهنده عمل می‌كند و كاتالیزور فرآیند خلاقیت در مغز است.

    موسیقی‌درمانی چیست؟

    تاثیر موسیقی بر بدن انسان به قدری است كه امروزه در جهان جایگاه خاصی برای بهبود و درمان بسیاری از بیماری‌‌ها پیدا كرده است.

    استفاده از موسیقی به‌عنوان مكملی برای درمان بیماری‌ها به زمان ارسطو و افلاطون بازمی‌‌گردد. از آن زمان استفاده از اصوات و آهنگ‌ها برای درمان بیماری‌های مختلف به ‌كار می‌رفته است.

    انجمن‌های موسیقی ‌درمانی از سال 1950 شروع به فعالیت كردند و سال 1985 فدراسیون جهانی موسیقی‌‌درمانی به ثبت رسید. در ایران نیز انجمن موسیقی‌‌درمانی فعالیت خود را آغاز كرده است. موسیقی ‌درمانی به ‌طور كلی مانند هر گونه روش درمانی، شیوه‌‌های بخصوصی دارد.

    موسیقی درمانی می تواند به عنوان روشی برای درمان بیماری‌های روانی، افسردگی بی‌خوابی و به طور كلی به عنوان یك عامل موثر در تسریع بهبود بیماری‌های گوناگون به كار رود

    روش‌های موسیقی درمانی در كل به دو دسته تقسیم می‌شوند: روش فعال و روش غیرفعال.
    در روش غیرفعال، فرد خود عملی انجام نمی‌دهد و فقط با گوش‌دادن و شنیدن موسیقی درمان می‌شود. در حالی كه در روش فعال، فرد فعال است و همراه با خواندن، نواختن و حتی حركات موزون درمان می‌شود.

    این روش واكنش‌های عاطفی، ذهنی، جسمی و حركتی را در پی دارد و متناسب با نیاز افراد از این روش‌ها استفاده می‌‌شود.

    در اصل، محور برنامه‌های موسیقی‌درمانی شامل شنیدن موسیقی متناسب و آرامبخش و نواختن موسیقی در گروه‌های منظم یا انفرادی، خواندن آوازها به ‌صورت فردی یا گروهی است.

    واضح است كه روش‌های موسیقی‌‌درمانی توسط هر فردی قابل انجام نیست. همان طور كه در هر روش درمانی دیگری به یك شخص توانا و متخصص نیاز است، در موسیقی‌‌درمانی نیز به افراد متخصص كه در زمینه‌های مختلف موسیقی و شاخه‌های درمانی آموزش دیده‌اند، نیازمندیم.

    فرد متخصص با توجه به نوع بیماری و روش‌های مختلف درمان و نیز بر اساس آشنایی خود با روان‌شناسی موسیقی، درمان را انجام می‌‌دهد.

    براساس هر فرد و نیازهای روحی و درمانی وی، نوع موسیقی مورد نیاز می‌تواند متفاوت باشد. در حقیقت تاثیر موسیقی‌های مختلف بر ذهن و سلامت انسان‌ها با هم متفاوت است. در درمان به وسیله موسیقی از نوعی از موسیقی استفاده می‌‌شود كه برای ایجاد آرامش و نشاط روحی مناسب‌تر است.

    این نوع موسیقی باعث تجدید قوا شده و مسلما كارایی مغز را افزایش می‌دهد. این‌ گونه موسیقی‌ها با تاثیر در روح و روان انسان باعث تسریع فرآیند ترمیم و بهبود می‌شوند.

    موسیقی ‌درمانی كاربرد گسترده‌ای دارد و كمتر می‌توان فردی را یافت كه موسیقی بر سیستم بدن وی هیچ تاثیری نداشته باشد.

    از این رو می‌‌توان در درمان بسیاری از بیماری‌ها موسیقی را به ‌كار برد، اما بهترین گزینه‌ها برای به‌كارگیری این درمان، بیماری‌هایی هستند كه با مسائل روانی فرد در ارتباط باشند و بعلاوه آن دسته از بیماری‌های جسمی كه منشا روانی دارند به بهترین شكل با این روش قابل درمان هستند.

    از آنجا كه موسیقی می‌تواند در ایجاد هماهنگی بین فعالیت‌های دو نیمكره مغز موثر باشد، به‌كارگیری آن در بهبود این هماهنگی می‌‌تواند در درمان لكنت زبان كمك‌كننده باشد. اثرات موسیقی در زندگی انسان بسیار بیشتر از آن است كه بتوان براحتی به آن پرداخت.

    موسیقی چطور اثر می‌گذارد؟

    موسیقی می‌تواند همچون ارتباطات كلامی بر فعالیت‌های مغز انسان اثر بگذارد. موسیقی حاوی نوعی انرژی است كه علاوه بر تحریك مغز می‌‌تواند بر تمام اعضای بدن تاثیر بگذارد.

    بسته به پیچیدگی ساختار مغز هر فرد و تنوع علایق و ترجیحات وی، تاثیر نوع خاصی از موسیقی بر فرد مشخص می‌شود. در برخی افراد یك نوع موسیقی در ایجاد تحریكات مغزی تاثیر كمتری دارند یا حتی به‌ كلی بی‌‌اثرند.

    در واقع این ساختار مغزی انسان است كه مشخص می‌‌كند كدام نوع موسیقی فعالیت‌های مضر بیولوژیكی بدن را كاهش دهد.

    به دلیل ساختار پیچیده مغز انسان، یك نوع خاص از موسیقی نمی‌تواند در همه افراد تاثیر مشابهی داشته باشد. در بسیاری از انسان‌ها موسیقی آرام می‌‌تواند در ایجاد آرامش موثر باشد، اما در برخی دیگر موسیقی تند موثرتر است.

    آنچه جلوه‌ای از برخی آثار موسیقی بوده و به صورت حركات موزون نمایان می‌شود، در اصل ناشی از اثر مستقیم موسیقی بر مغز و سیستم عصبی و در پی آن سیستم عضلانی فرد است.

    البته این مساله همگانی نیست و در بسیاری از مردم ممكن است این پدیده رخ ندهد؛ چرا كه پدیدار شدن این حالت از ایجاد رابطه بین سیستم بدنی و موسیقی در حال پخش به وجود می‌آید، حال آن‌كه در بسیاری از افراد ممكن است این ارتباط به‌ وجود نیاید.

    یكی از نقش‌های بسیار جالب موسیقی، تاثیر بسزای آن در رشد عاطفی و تعادل روحی كودكان است. كودكان به مراتب بیش از بالغان تحت تاثیر موسیقی قرار می‌گیرند و از مزایای موسیقی كلاسیك بهره‌مند می‌شوند.

    محققان در تحقیقات خود دریافته‌اند گوش‌كردن به موسیقی‌های شاد و بدون كلام می‌تواند منجر به افزایش تعادل روحی و عاطفی كودكان شود و موسیقی با ایجاد احساس لذت در كودك، روحیه مثبت و شادی در او به ‌وجود آورد و از این طریق باعث افزایش توانایی‌‌های او ‌شود.

    موسیقی‌‌درمانی در كودكان نیز می‌تواند باعث بسط ارتباطات كودك، افزایش احساسات اجتماعی و افزایش هوش او شود و از این طریق نیز به تكامل روحی كودكان كمك كند.

    ضرباهنگ همراه با افزایش شناختی و كاركرد خلاقانه مغز توسط ملودی باعث ایجاد احساسات هیجانی در بدن ما می‌شود. طبق اثر موتزارت، كودكانی كه به فراگیری دروس موسیقی می‌پردازند مهارت‌های شناختی بالاتری را تجربه می‌كنند.

    والدین می‌توانند با استفاده از موسیقی‌‌درمانی، كیفیت زندگی كودك خود را در عرصه‌های مختلف بالا ببرند، برای مثال ارتباط كودك خود را با كودك دیگر بهبود ببخشند و حتی بر كیفیت ارتباط كودك و خانواده نیز اثر بگذارند.

    زمانی این تاثیر به بیشترین میزان می‌رسد كه كودك، خود لذت اجرای موسیقی را تجربه كند. بعلاوه دیده شده موسیقی باعث اجتماعی‌‌ترشدن كودكان می‌‌شود و توانایی آنها را در ابراز وجود، نظرات و احساسات و نیز برقراری ارتباط موثرتر با دیگران افزایش می‌‌دهد.

    موسیقی بویژه با ضرباهنگ
    ۶۰ در دقیقه، روی فركانس و دامنه امواج مغزی اثرات مستقیمی دارد به طوری كه می‌توان این اثرات را به وسیله الكتروآنسفالوگراف اندازه‌گیری كرد.

    اثرات موسیقی بر بدن به قدری است كه می‌تواند سیستم تنفسی، مقاومت پوست و حتی سیستم هورمونی بدن را تحت تاثیر قرار دهد. موسیقی با اثراتی كه بر مردمك و فشارخون و سیستم‌های مختلف بدن دارد می‌تواند منجر به افزایش تمركزپذیری مغز شود.

    موسیقی هر دو نیمكره‌های چپ و راست مغز را به طور همزمان تحریك كرده و از این طریق، تحلیل و تلفیق و پردازش اطلاعات را در مدت زمان كوتاه‌تری میسر می‌كند. بعلاوه با فعالسازی همزمان دو نیمكره مغزی، به تقویت فرآیند یادگیری و جذب اطلاعات و در نهایت رشد مهارت‌های شناختی می‌شود.

    در مطالعات بسیار به اثبات رسیده است كه با كمك این پدیده می‌توان یادگیری را به میزان پنج برابر افزایش داد و به همین دلیل است كه نقالان، داستان‌های خود را با ریتم خاصی بیان می‌كنند تا بتوانند هزاران خط داستان را به خاطر بسپارند و هنرمندان درام‌پرداز یونانی نیز با استفاده از همین شیوه به ایفای نقش خود می‌پرداختند.

    موسیقی از طریق ریتم به همسان‌سازی اعمال حیاتی بدن می‌پردازد و به ایجاد حالت روانی خاص و به دنبال آن افزایش شناخت و خلق توانایی‌ها منجر می‌شود.

    عامل دیگری كه در هماهنگی با ریتم عمل می‌كند ملودی است كه باعث تفكیك استدلال و قوای عقلانی می‌شود و احساس مطبوع فراخوانی چالش‌ها و مسائل را از طریق سلسله ابتكارات و چاره‌سازی‌های جدید ایجاد و از طریق خلاقیتی كه القا می‌كند قابلیت‌های لازم برای به‌كارگیری صحیح راه‌حل‌های موجود را فراهم می‌آورد.

    ملودی و ریتم با اثرگذاری بر مغز به ارتقای مهارت شنیداری و كانال‌های حسی مغز و افزایش مهارت‌های قوای ذهنی منجر می‌شود.

    موسیقی در طبیعت به زیبایی جلوه می‌كند. صدای حاصل از برخورد آب با سنگ، صدای پرندگان یا صدای باد در میان برگ درختان همگی جلوه‌هایی از موسیقی بوده و می‌توانند برای انسان بسیار روح‌نواز باشند. اثرات بالقوه موسیقی بر گیاهان و حیوانات نیز به اثبات رسیده است.

    تحقیقات نشان داده گیاهان با الگوی ضرباهنگ
    ۶۰ در دقیقه رشد بسیار سریع‌تری از گروه‌های دیگر دارند. گروهی كه در معرض موسیقی راك قرار گرفته‌اند پژمرده و خشك شده‌اند.

    گیاهان، موجودات زنده‌ای هستند ولی ارگانی برای تفكر ندارند، لذا برای رشد به ملودی نیاز ندارند و فقط ریتم را درك خواهند كرد.

    موسیقی؛ شمشیری دولبه

    موسیقی نیز مثل هر ابزار دیگر اگر به درستی و بجا به كار گرفته نشود می‌تواند اثرات مضری در پی داشته باشد و نه‌تنها مفید نیست بلكه اثرات مخربی نیز بر بدن دارد.

    گوش‌دادن به موسیقی‌های تند و آزاردهنده به جای ایجاد هارمونی و كمك به سلامت، می‌تواند مانند یك زهر در بدن عمل كند.

    براساس تحقیقات صورت‌گرفته روی گیاهان، محققان سعی كرده‌اند تاثیر موسیقی‌های مختلف را بر رشد گیاهان ارزیابی كنند.

    این مطالعات نشان داده موسیقی‌های آزاردهنده می‌توانند بر رشد گیاهان اثر سو داشته باشند. به عنوان مثال موسیقی راك، رشد گیاه را متوقف می‌كند و برخلاف آن موسیقی كلاسیك باعث تسریع رشد گیاه می‌شود.

    جالب است بدانید موسیقی گاهی می‌تواند بسیار قدرتمند باشد به طوری كه همانند برخی داروها وابستگی ایجاد كند و اعتیادآور باشد.

    پس باید به این نكته بسیار توجه داشت كه موسیقی ابزار بسیار قدرتمندی است و می‌تواند مثل شمشیر دولبه عمل كند.

    از طرفی اگر به درستی به كار گرفته شود می‌تواند تاثیرات مثبت روحی و جسمی بسیاری بر اشخاص داشته باشد و باعث ارتقای سلامت شود.

    از طرف دیگر، اگر به درستی به كار گرفته نشود می‌تواند به جای اثرات مثبت خود منجر به بروز اثرات منفی در بدن شود و بسیار مخرب باشد بنابراین درست است كه موسیقی در عرصه‌های مختلف می‌تواند عملكرد بدن انسان را بهبود بخشد ولی باید در انتخاب نوع موسیقی خیلی دقت كرد تا تاثیر معكوس بر بدن فرد نداشته باشد


:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1116
نویسنده : آوا فتوحی
سی‌ امّ دی ماه سالگرد پرواز استاد بزرگ نور علی‌ خان برومند بود.
با نهایت تأسف به علت مشغله فراوان شغلی‌ نتونستم آن را به موقع دوباره تقدیم دوستان کنم.
دو سال قبل در سالگرد پرواز استاد یک ویدئو تقدیم دوستان کردم که آن را دیگر بار با بزرگداشت یاد آن استاد بی‌ همتا تقدیم می‌کنم. نوشته‌های زیر مربوط به زمان تهیه ویدئو است.

سی‌ امّ دی‌ ماه امسال سی‌ و پنجمین سالگرد پرواز استاد اسطوره ای موسیقی‌ ایران زمین، شادروان نور علی‌ خان برومند است.
استاد برومند در سال ۱۲۸۵ شمسی‌ در تهران متولد شدند. در سنّ ۱۳ سالگی به محضر استاد نامی‌، غلام حسین درویش (درویش خان) رسیدند و اصول نواختن تنبک و تار را از ایشان فرا گرفتند. استاد برومند دراوان جوانی‌ برای ادامه تحصیلات در رشته پزشکی‌ به آلمان رفتند و در آنجا مدتی‌ نیز تعلیم پیانو دیدند. متاسفانه در سال آخر پزشکی‌ پس از حادثه افتادن از اسب در نهایت بینایی خود را از دست دادند.
استاد برومند در بیتی در این مورد میفرمایند:

مارا زدیده هیچ به جزاشک بهره نیست
وین بهره بس زدیده که باآن توان گریست

استاد برومند همچنین تار و سه تار نوازی را از استاد صبا و سنتور را نزد حبیب سماعی آموختند. گفته شده است که ایشان در نواختن تنبک شیوه‌ای منحصر به خود داشتند چنانکه عارف قزوینی در جمعی چنان تحت تاثیر قرار گرفت که دست ایشان را بوسید. فراموش نکنیم که تمامی‌ این معرفت‌ها با وجود نابینایی ایشان به دست آمده است،
کار بسیار ارزنده‌ای که از استاد برومند بر جای مانده ضبط ردیف کامل ردیف تار میرزا عبد الله است که ایشان طی‌ سالها از شادروان اسماعیل قهرمانی آموختند. این اثر ارزنده با اجرای اسماعیل خان یکی‌ از بزرگترین مفاخر موسیقی‌ ردیفی‌ ایران زمین است.
استاد برومند بر ردیف آواز ایرانی نیز احاطه‌ای فراخور ستایش داشتند و در این راه تاثیری فراوان از سبک استاد طاهرزاده و تعالیم درویش خان گرفته بودند. این گنجینه آوازی به
جمعی از شاگردان برجسته ایشان استادان محمد رضا شجریان, نورالدین رضوی سروستانی و اکبر گلپایگانی انتقال یافت. استاد بزرگوارم آقای رضوی سروستانی این ردیف‌ها را با تار جناب داریوش طلائی به طور کامل اجرا نموده اند و تا آخرین روز‌های عمر پر برکت خود به ضبط این اثر میبالیدند.

استاد برومند اولین استاد گروه موسیقی‌ دانشگاه تهران بودند و شاگردان بزرگی‌ به جامعه موسیقی‌ ایران تقدیم نمودند، ایشان را باید در کنار اساتیدی چون، عبدالله دوامی و ابوالحسن صبا حلقه وصل موسیقی‌ دانان قدیم و جدید ایران دانست که از فراموشی بسیاری از ملودی‌های قدیم ایرانی جلوگیری نمودند.
این استاد گرانقدر در سال آخر عمر خود ریاست آزمون باربد که برای پرورش استعداد‌های موسیقی‌ ایرانی بنا نهاده شده بود را عهده دار شدند و در راه پرورش استعدادهای موسیقی‌ ایران همّت بسیار به خرج دادند.
استاد برومند پس از عمری پر بار به ارزش موسیقی یک ملت در سی‌ امّ دی‌ ماه ۱۳۵۵ جان به جان آفرین تسلیم نمودند. در نماهنگ تقدیمی که ارزش تاریخی دارد، به مطالبی‌ در مورد فقدان ایشان اشاره میگردد، با تأسف فراوان به علت محدودیت‌های فیسبوک تنها ۲۰ دقیقه از این برنامه که بسی‌ طولانی تر است را عرضه مینمایم. یاد این استاد اسطوره‌ای موسیقی‌ ایرانی‌ گرامی‌ باد


:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,
:: برچسب‌ها: برومند , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1371
نویسنده : آوا فتوحی

 

زندگینامه اوحدالدين محمد انوري


اوحدالدین علی*بن*اسحق انوری ابیوردی از گویندگان نامبردار نیمه*ی دوم قرن ششم هجری قمری در ابیورد که شهرکی بوده از شهرهای خراسان بین نساء و سرخس که به دشت خاوران شهرت داشته است متولد شد
انوری در دوران کودکی و اوایل دوران جوانی به تحصیل در علوم متداول زمان خود پرداخت و در بیشتر علوم از جمله حکمت و ریاضی و نجوم توانست مایه کافی بیندوزد؛ پدرش محمد در همان اوایل عمر وی از دنیا رفت و مال بسیاری را برای بازماندگان خویش به*جای گذاشت. انوری با آن*که در آن وقت بهره*ی فراوانی از دانش*های زمان به*دست آورده بود و بر خویشان و اطرافیان خود هم از این جهت برتری داشت، با این*حال وی مردی خوش*گذران بود و دیری نکشید که میراث پدر را در اندک زمانی در راه عیش و نوش و خوش*گذرانی صرف کرد و مفلس و بی*چیز شد. و ناچار شد برای تهیه*ی وسایل زندگی و امرار معاش به شاعری که در آن روزگار رواج داشت بپردازد.
انوری هم*چنان در نهایت تنگدستی در مدرسه*ی منصوریه*ی طوس تحصیل می*کرد و چنان*که معلوم بوده و هست وی در اوقات تحصیل مخارج روزانه*ی خویش را با سختی فراهم می*کرده است.

چگونگی روی*آوردن انوری به شاعری گفته*اند روزی انوریبر در مدرسه*ای نشسته بود، مشاهده کرد که مرد محتشمی با غلامان بسیار از آنجا می*گذرد انوری از فردی که در آنجا بود پرسید: این مرد کیست؟ گفتند: شاعر سلطان سنجر است.
انوری با خود گفت: عجبا شیوه*ی شاعری با این پستی و این شخص چنین محتشم است، و پایه*ی علم بدین بلندی و من چنین فقیر و بی*چیزم؛ از دیدن آن حال، بر آن شد که او هم برای امرار معاش به شاعری بپردازد و در همان شب تصمیم گرفت که قصیده*ای بسراید که با این مطلع است:

گر دل و دست، بحر کان باشد
دل و دست خدایگان باشد

وی صبح روز دیگر برای عرض قصیده، متوجه حضور سلطان سنجر شد و آن*را برای وی خواند. سلطان هم از شنیدن آن قصیده بسیار خوشش آمد و او را در زمره*ی نزدیکان درگاه خود جای داد و برای او جایگاهی معین تعیین کرد.

تخلص انوری هم*چنان*که خود گفته و معاصرانش آورده*اند تخلص وی انوری است اما بنا بر قول دولتشاه سمرقندی تخلص او نخست خاوری، که منسوب بوده به دشت خاوران،(شهر انوری هم یعنی ابیورد در آن دشت واقع بوده است) بوده است؛ که وی بعدها به فرمان امیر خویش “عماره” آن تخلص را رها کرده و انوری را برگزید است و این لقب را آن*طور که گفته شد خود اختیار نکره بلکه دیگران به او داده*اند چنان*که در قصیده*ی زیر آمده است:
ای در هنر مقدم اعیان روزگار
در نظم و نثر اخطل و حسان روزگار
دادند مهتران لقبم انوری و لیک
چرخم همی چه خواند خاقان روزگار
و در بیت زیر انوری یکی از بزرگ*ترین مشاهیر مرتبه*ی اول خاوران دانسته شده است و به حق سزاوار این مرتبه است:
تا سپهرت صیت**گردان شد به خاک خاوران
تا شبانگاه آمدش چار آفتاب خاوری

مذهب انوری قاضی نورالله شوشتری بنا بر روشی که در کتاب مجالس*المومنین دارد او را شیعِه*ی اثنا عشری(دوازده امامی) و پیرو مذهب جعفری دانسته است. گذشته از نظر شوشتری آنچه از بیشتر اشعار وی استنباط می*شود این است که وی شافعی مذهب و پیرو اهل سنت و جماعت بوده چون در اشعارش مکررا از خلفای چهارگانه یاد کرده و آنها را ستوده و از رافضی و خوارج بد گفته و بیزاری جسته است. احتمال اینکه وی از پیروان اهل سنت و جماعت بوده بیشتر است؛ اما در حقیقت وی به امیرالمؤمنین و خاندان مصطفی(ع) بیش از دیگران معتقد بوده است و شاید علی را بر دیگران برتر می*نهاده است.

حوادث زندگی انوریاز بعضی اشارات در شعر او دانسته می*شود که او به بیماری نقرس دچار بوده و در قطعه*ای که در طلب شراب سروده است می*گوید:

بزرگوارا دانی کز آفت نقرس
ز هر ترشی من بنده می*پرهیزم
بیماری نقرس بر طبق آنچه مشهور است، بیماری افراد مرفه و اشراف بوده است؛ سلطان سنجر هم دو بار به هنگام بیماری وی به ملاقاتش رفته است و این نکته نیز نشان*دهنده*ی دو چیز است یکی وضع مالی او که می*توانسته است ترتیب چنین ملاقاتی را در منزل خویش فراهم کند و دیگر توجه بیش از حد پادشاهان مقتدری چون سلطان سنجر به او است.
یکی دیگر از حوادث زندگی انوری اتهام به ساختن هجو مردم بلخ است؛ ماجرا از این قرار است که در قطعه*ای طنزآمیز بسیار زیبا چهار شهر از شهرهای خراسان بزرگ(بلخ و مرو و نیشابور و… را) که گوینده*ی آن،(کسی که این قطعه را سروده) مورد نقد و نظر قرار داده بود که عده*ای از مردم این شهرها، انتشار این شعر را به انوری منسوب دانسته*اند که این ماجرا باعث شد تا غوغایی در میان مردم بلخ برانگیزد و خشم آنها را شعله*ور کند و شاعر را که اتفاقا در آن زمان هم در بلخ بود مخفیانه گرفتند و پارچه*ای بر سر او کشیدند و در شهر گرداندند و قصد کشتن او را داشتند؛(این نوع شعر مصداق لغوی خویش را که شهرآشوب بود پیدا کرد) اما جمعی از بزرگان بلخ که دوستان و ممدوحان انوری بودند، از قبیل قاضی الدین بلخی(مؤلف مقامات ی) و چند تن دیگر به حمایت از وی برخاستند و او نیز یکی از زیباترین قصاید خویش را که از شاهکارهای قصیده*سرایی در تاریخ شعر زبان فارسی است در این باره سرود که به مطلع زیر شروع می*شود:
ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری
وز نفاق تیر و قصد ماه و کید مشتری
که در آن موقع از چنین قطعه*ای بهره جست و مردم بلخ را ستود تا از این مهلکه جان سالم به*در برد؛ حقیقت امر هم همین بوده است که گوینده*ی آن شعر انوری نبوده بلکه یکی از شاعران هم عصر او “فتوحی مروزی” بود که با انوری نوعی رقابت و معارضه داشته.
اتفاق دیگری که در زندگی انوریبه*وجود آمد شایعه*ای بود که بر سر همه*ی زبان*ها پیچید که به*زودی طوفانی در عالم روی خواهد داد که جهان را زیر و رو خواهد کرد؛ یکی از کسانی هم که در پیش*بینی این واقعه از همگان بیشتر شهرت یافت و تقریبا قصه به نام او تمام شد، انوری بود، وی به*علت احاطه*ای که بر ریاضی و نجوم و علم هیأت داشت، سخنش در میان مردم با اهمیتی بسیار تلقی شد و همه جا این داستان به نام او گره خورد. اما زمان تعیین*شده که سال ۵۸۲هجری قمری بود فرا رسید و نه تنها هیچ اثری از آن طوفان مشاهده نشد بلکه برگی هم از درختان به پایین نیامد و این ماجرا باعث سرشکستگی انوری شد.

زبان شعر انوری انوری طبعی قوی و اندیشه*ایی مقتدر و مهارتی وافر در آوردن معانی دقیق و مشکل در کلام روان و نزدیک به لهجه*ی مخاطب زمان خود داشت، و بزرگ*ترین وجه اهمیت او در همین نکته*ی اخیر یعنی استفاده از زبان محاوره است و او به این ترتیب تمام رسوم پیشینیان را در شعر در هم نوردیده و طریقه*ای تازه در آن ابداع کرده است که علاوه بر مبتنی*بودن بر زبان مخاطب، با رعایت سادگی کلام و آمیزش آن به لغات عربی و استفاده از اصطلاحات علمی و فلسفی و تشبیهات و استعارات بسیار همراه است.[۱۰] و گاهی به درجه*ای از سادگی می*رسد که گویی قسمت*هایی از محاورات معمول خود را در شعر خود گنجانیده است و گاهی هم به دلیل تسلط کامل بر معانی دقیق و مشکل در همان حال که الفاظ روان دارد فهم آن چنان مشکل می*شود که محتاج به شرح و توضیح فراوانی دارد.
به *هرحال انوری بیشتر در قصیده و غزل و قطعه سرآمد شاعران ایران و از ارکان استوار شعر و ادب فارسی شد و به مرتبتی رسید که او را یکی از سه پیامبر شعر فارسی بدانند و بگویند:
در شعر سه تن پیغمبرانند
قولی است که جملگی برآنند
فردوس و انوری و سعدی
هر چند که لا نبیّ بعدی
شیوه و سبک شاعری انوری
انوری از شعرای بزرگ پارسی است و در فن قصیده*سرایی از اساتید بزرگ به*شمار می*رود. و چنان*که فردوسی و سعدی در حماسه*سرایی و غزل*گویی مشهور و مسلم نزد استادان فن*اند؛ انوری هم در قصیده*گویی پیش اکثر فضلا و شعرا در مرتبه*ی اول جای دارد و او را پیشوای قصیده*سرایان می*دانند. انوری بیشتر از ابوالفرج رونی تقلید می*کرده و نظیر قصاید او بسیار سروده، ولی سبک شعری انوری بسیار کامل*تر و پر مغزتر و آمیخته به اطلاعات علمی است.
هجویات انوری

انوری در پاره*ای از قطعات و همچنین در مثنوی کوتاهی که دارد به بدگویی اشخاص پرداخته است. ناگفته نماند که هجوگویی و مطایبه در آن زمان خود وسیله*ی تفریح خاطر و دور کردن اندوه و ملال از مردمان بوده است، و پادشاهان و امرا، شعرا را به این امر تشویق می*کردند و گرفتگی حال خود را به این راه از خاطر دور می*کردند. کمتر شاعر مدیحه*سر است که گرد هجو نگشته باشد، با این وجود بعضی*ها متانت و نزاکت را حفظ کرده*اند و کمتر در اشعار آنها الفاظ قبیح و زشت آمده است و بعضی دیگر هم بی*پروا به فحش و دشنام و الفاظ زشت پرداخته*اند. انوری هم ماند دیگر شعرای آن روزگار رسمی در پیش گرفته بود و شیوه*ی او آن بود که ابتدا شخصی را می*ستود، اگر دریافت صله و پاداشی از او نمی*دید به قطعه*ای دیگر او را تهدید می*کرد و این کار را تا جایی ادامه می*داد تا دست*مزدش را از آنان بگیرد.(این مطلب لازم به*ذکر است که هجوهای انوری فقط در بعضی از قطعات و مثنوی*های اوست و قصاید و غزلیات او از الفاظ زشت و رکیک خالی و مبراست.)
وفات انوری تاریخ دقیق وفات انوری هنوز مشخص نشده است ولی بنا بر گفته دولتشاه سمرقندی در سال ۵۴۷هجری قمری در بلخ دانسته شده است؛ همچنین او گفته است که قبر انوری در بلخ در کنار مزار سلطان*احمد خضرویه(یکی از سلاطین آن روز در ایران) است.

نمونه*ای از قصیده*ی انوری:
به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامه*ی اهل خراسان ببر خاقان بر
نامه*ای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامه*ای مقطع آن درد دل و سوز جگر
نامه*ای بر رقمش آه عزیزان پیدا
نامه*ای در شکنش خون شهیدان مضمر
نقش تحریرش از سینه*ی مظلومان خشک
سطر عنوانش از دیده*ی محرومان *تر
آثار انوری
۱٫ بشارت*الاشارات، در شرح اشارات شیخ*الرئیس ابن**سینا که در منطق و حکمت نوشته است.
۲٫ عیون*الحکمه، که کتاب مختصریست در حکمت، مشتمل بر علوم منطق و طبیعی و اللهی.
۳٫ کتاب تهافت، که این کتاب از جمله مصنفات امام*محمد غزالی است. انوری علاوه بر دیوان شعری دارای آثار دیگری بوده که نسخه*ی آن*ها از میان رفته است. و اثری از آن*ها باقی نیست.

 



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 1036
نویسنده : آوا فتوحی

زندگینامه ابوسعید ابوالخیر

ابو سعید ابوالخیر از عارفان بزرگ و مشهور اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است. ولادت او در سال 347 - ۳۵۷ هجری- در شهری به نام میهنه یا مهنه از توابع خراسان اتفاق افتاده*است. ویرانه*های این شهر در بين شهر هاي سرخس، مرو، هرات، نيشابور امروزی قرار دارد. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تادر يك حادثه مهم در زندگي اش درس را رها كرده و به جمع صوفيان شيعي پيوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از اخذ طریقه تصوف در نزد شيخ ابوالفضل سرخسي و ابوالعباس آملي به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن 40 سالگي به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند.

ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافته*است. چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار می*گیرد، بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد. در تاریخ اندیشه*های عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج ، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار می*رود. همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی می*خواند. از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبوده*است. او خود می*گوید: «آن وقت که قرآن می*آموختم پدرم مرا به نماز آدینه برد. در راه شیخ ابوالقاسم که از مشایخ بزرگ بود پیش آمد، پدرم را گفت که ما از دنیا نمی*توانستیم رفت زیرا که ولایت را خالی دیدیم و درویشان ضایع می*ماندند. اکنون این فرزند را دیدم، ایمن گشتم که عالم را از این کودک نصیب خواهد بود.» نخستین آشنایی ابوسعید با راه حق و علوم باطنی به اشاره و ارشاد همین شیخ بود. چنانکه خود ابوسعید نقل می*کند که شیخ به من گفتند: ای پسر خواهی که سخن خدا گویی گفتم خواهم. گفت در خلوت این شعر می*گویی:


من بی تو دمی قرار نتوانم کرد احسان تو را شمار نتوانم کرد

گر بر سر من زبان شود هر مویی یک شکر تو از هزار نتوانم کرد

همه روز این بیت*ها می*گفتم تا به برکت این ابیات در کودکی راه بر من گشاده شد. ابوسعید در فرهنگ شرق زمین شبیه سقراط است. گرچه عملا در تدوین معارف صوفیه اثر مستقلی به جای نگذاشته*است با این همه در همه جا نام و سخن او هست. چندین کتاب از بیانات وی به وسیله دیگران تحریر یافته و دو سه نامه سودمند مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار زمان خود نوشته*است از او بر جا مانده*است.

جسمم همه اشک گشت و چشمم بگریست در عشق تو بی جسم همی باید گریست

از من اثری نماند این عشق از چیست چون من همه معشوق شدم عاشق کیست
سر تا سر دشت خاوران سنی نیست کز خون دل و دیده بر آن رنگی نیست
در هیچ زمین و هیچ فرسنگی نیست کز دست غمت نشسته دلتنگی نیست
کارم بیکی طرفه نگار افتادا وا فریادا ز عشق وا فریادا
خلقی بهزار دیده بر من بگریست دیروز که چشم تو بمن در نگریست
گفتم: جگرم، گفت: پر آهش میدار گفتم: چشمم، گفت: براهش میدار
از شرم گنه فگنده*ام سر در پیش دارم گنهان ز قطره باران بیش
من دل ندهم به کس برای دل تو وی لعل لبت گره گشای دل من
سنگی چوبی گزی خدنگی تیری این زاغوشان بسی پریدند بلند
وز شخص احد به ظاهر آمد احمد بی شک الفست احد، ازو جوی مدد
چون خاک شدی پاک شدی لاجرما چون نیست شدی هست ببودی صنما

آثار :

  1. مقامات اربعین یا چهل مقام
  2. اسرار توحید فی مقامات شیخ ابی سعید تالیف محمدبن منور
  3. رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید گردآورنده: ابوروح لطف الله نوه ابوسعید
  4. سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر

 

1


كوشش*های پدر و پسر



:: موضوعات مرتبط: زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
تاریخ : دو شنبه 11 آذر 1392
بازدید : 937
نویسنده : آوا فتوحی

علي خان نايبالسلطنه: علي خان را در قفس انداختند!

علي خان نايب السلطنه، در مجالس خصوصي شاهزاده كامران ميرزا نايب السلطنه، آواز مي‌خواند. يك شب صداي او به حدي نايب السلطنه را از خود بي خود كرد كه تصميم گرفت به اندازه جثه علي خان قفسي بسازد و او را در آن قفس بنشاند تا برايش آواز بخواند. بلافاصله دستور داده مي‌شود. پس از چند روز قفسي از طلا مي‌سازند و براي برگزاري مراسم نصب اين قفس و آواز خواندن علي خان در داخل آن يك شب جشن مفصلي بر پا مي‌كنند، البته هيچ يك از مهمانان منظور ازاين دعوت را نمي‌دانستند و پس از اينكه چند ساعتي از شب مي‌گذرد و همه طالب شنيدن ساز و آواز مي‌شوند، ناگهان مستخدمين نايب السلطنه در حالي كه قفسي را كه علي خان در آن نشسته بود بر دوش داشتند وارد مي‌شوند و قفس را از قلابي كه داشته به درخت مي‌آويزند و بلبل نايب السلطنه از داخل قفس چهچهه را شروع مي‌كند. واقعا هوس بازي و ظلم و ستم شاهان، شاهزادگان و درباريان قاجار روي عشرت كنندگان و هوس بازان تاريخ را سفيد نمود و اين سلسله منحوس ايران بر باد ده چه رفتار زشت و ناشايستي، با بندگان هنرمند خداوند كه از گوهرهاي ناياب روزگار بودند داشتند. اين ساختن قفس طلا زماني بود كه ديناري در خزانه دولت موجود نبود و شاهان قاجار براي خوشگذراني تمام امكانات و ثروتهاي ملي كشور را در جهت گرفتن وامهاي گوناگون از خارجيان در اختيار بيگانگان قرار داده بودند.

مردان موسيقي سنتي و نوين ايران تاليف حبيب اله نصيري

صبا: عاقبت اهلي شد!

مطلبي كه كنجكاوي مرا در كودكي برانگيخته بود اين بود كه در مسافرتي كه پدرم به اصفهان رفته بود. ني لبكي را كه اصلا به هيچ سازي شباهت نداشت همراه آورده بود، در جواب كنجكاوي ما گفت: يكروز در خرابه هاي اصفهان، پيرمردي مشغول نواختن اين ساز بود كه سخت مرا متعجب كرد. زيرا ان ساز به هيچ سازي شباهت نداشت. من طرز نواختن اين ساز را از آن پيرمرد ياد گرفتم و ساز او را خريدم. از آن پس پدرم هر روز ساعتها با آن تمرين مي‌كرد. اما تا مدتها صدايي از ني لبك عجيب در نمي‌آمد تا اين كه كمكم صداهايي از آن در آمد و يك ماه بعد، پدرم با آن، آهنگهاي بسياري مي‌نواخت و در اين موقع با خند همي‌گفت: عاقبت اهلي شد!

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

صبا: در تعقيب درويش

يكي از اولين خاطراتي كه از پدر دارم اين است كه صبحها ساعت يازده، درويشي از جلوي منزل ما عبور ميكرد و با صداي بلند مثنوي مي‌خواند. پدرم كاملا مجذوب اين صدا مي‌شد و تا زماني كه صداي درويش بگوش مي‌رسيد در اين حالت باقي مي‌ماند. يك روز پدرم دو ساعت تمام بدنبال درويش راه رفت و چون به خانه برگشت، مدتها مشغول نت نويسي شد. بعدها فهميديم كه او به سختي دچار حيرت شده بود كه چطور ان درويش مثنوي را در ابو عطا مي‌خواند.

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

صبا: در تعقيب درويش

يكي از اولين خاطراتي كه از پدر دارم اين است كه صبحها ساعت يازده، درويشي از جلوي منزل ما عبور ميكرد و با صداي بلند مثنوي مي‌خواند. پدرم كاملا مجذوب اين صدا مي‌شد و تا زماني كه صداي درويش بگوش مي‌رسيد در اين حالت باقي مي‌ماند. يك روز پدرم دو ساعت تمام بدنبال درويش راه رفت و چون به خانه برگشت، مدتها مشغول نت نويسي شد. بعدها فهميديم كه او به سختي دچار حيرت شده بود كه چطور ان درويش مثنوي را در ابو عطا مي‌خواند.

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي به نقل از خانم ژاله صبا دختر صبا

حسينقوامي‌فاخته‌اي: مجبور شديم در مورد اين شيرينكاري توضيح بدهيم

حسين قوامي‌فاخته اي، در مورد خاطرات خود در راديو و تلويزيون گفته: « آن زمان كه در راديو برنامه مستقيم و زنده پخش مي‌كرد در يك شب من و آقاي رشيدي بطور جداگانه برنامه داشتيم و ايشان در همان استوديوي كه من مشغول خواندن بودم، حضور داشت. آوازي كه من مي‌خواندم در دستگاه همايون بود. درست در اوج خواندن، دچار سرفه شديدي شدم و به هيچ وجه قادر نبودم خودم را كنترل كنم. چون اركستر هم همچنان مشغول نواختن بود بناچار از رشيدي خواستم دنباله دواز مرا كه بيداد همايون بود ادامه دهد و به اين ترتيب من و رشيدي، دواز دو صدايي اجرا كرديم كه باعث تعجب همگان شد و ما مدتها مجبور شديم راجع به اين خوشمزگي و شيرينكاري خود توضيح بدهيم.»

چهره هاي موسيقي ايران، تاليف شاپور بهروزي

ميرزا حسينقلي: حيفاز تو، براي اينها ساز بزني!

در مجلس جشن بزرگي كه براي عروسي يكي لز بزرگزادگان برپا شد. در باغي چادر زده بودند و سماع حضور و ميرزا حسينقلي نيز حضور داشتند. ميرزا به نواختن تار مشغول شد، ولي به واسطه جنجال و زيادي سرو صدا كسي به ساز او توجه نداشت. سماع حضور به او گفت: حيف از تو كه براي اين مردم ساز بزني، صداي تار كم است و مهمانان را متوجه نمي‌كند. بعد گفت: سنتور مرا بياوريد. و با قدرت شروع به نواختن كرد و چون ساز او طوري خوش صدا بود كه همه را جلب مي‌كرد، مجلس ساكت و آرام شد. بعد بتدريج صدا را ملايم كرد و روي خود را به ميرزا نمود و گفت: حالا همه سراپا گوشند و از ساز تو استفاده خواهند كرد. ميرزا حسينقلي، نواختن را دوباره آغاز كرد و مجلسيان از اينكه قبلا توجهي به ساز او نكرده بودند خجل شدند.

تاريخ موسيقي ايران تاليف حسن مشحون

كسايي، صبا، مرتضيمحجوبي: بپاس جوانمرديتان ساز مي‌زنم!

از راديو برگشته بوديم، غروب بود و خيابان خلوت و آرام. با استاد صبا و استاد مرتضي محجوبي به انتظار درشكه ايستاده بوديم. آن وقت ها وسيله نقليه موتوري نبود ، اگر هم بود به تعداد انگشتان دست بود، درشكه ها اغلب با مسافر از مقابل ما مي‌گذشتند. زماني بعد درشكه اي در برابرمان ايستاد. درون درشكه دو مرد تنومند كه ظاهر لوطي هاي سرگذر را داشتند نشسته بودند، يكي از آنها پياده شد و با همان لحن خاص اين جماعت به استاد صبا كه ويلن در دست داشت و ما تحكم كرد كه سوار شويم. هر سه نفر مدتي هاج و واج مانده بوديم، لوطي گفت: ما در اين غروب دلتنگيم، بايد به خانه ما بيايد و برايمان ساز بزنيد! جاي امتناع نبود، چون ترديد ما را ديدند يكي از انها فرياد كشيد كه ما و سازمان را در هم خواهد شكست ! ناچار سوار شديم بعد به خانه اشان رسيديم. مدت زماني بعد يكي از آنها رو به استاد صبا كرد و گفت: بزن، استاد بناچار ويلن را بر شانه گرفت. ساز را كوك كرد و شروع به نواختن نمود، هنوز لحظاتي كوتاه از ساز زدن نگذشته بود كه يكي از همان مرد ها با حيرت و كنجكاوي رو به استاد صبا كرد و گفت: ببينم تو استاد صبا نيستي؟ صبا با خنده گفت: باشم يا نباشم مهم اين است كه فرصتي دست داده تا در خانه شما بپاس بي ريايي و محبت و جوانمرديتان سازي بزنم . مرد اصرار كرد و چون دانست واقعا خود استاد است. ساز را از دست استاد گرفت، بر دست او بوسه زد و زار زار گريست و از اينكه با استاد چنين رفتار و تحكمي‌داشته عذر خواهي كرد. من بوضوح بغض و گريه صبا را ديدم. استاد برخلاف اين درخواست، با شور و هيجان بيشتري نواخت و به من نيز فرمود كه به همراهش ني بنوازم. ان شب يكي از شبهاي فراموش نشدني زندگي من است.

فصلنامه هنر پاييز 64- شماره نهم، مصاحبه با استاد حسن كسايي

حسن كسايي: برابريبا بزرگترين تكنوازان دنيا

اگر از بزرگترين نوازندگان ساكسيفون يا كساني كه موسيقي ملل جهان را مي‌شناسند، بپرسيد: كسايي كيست؟ او را بخوبي ميشناسند و اين در حالي است كه شايد بعضي از مردم در باره او چيزي ندانند و اساسا با شيوه كار او و قابليتهاي هنري او آشنايي نداشته باشند. شايد او اگر بجاي ني، ساكسفون ميزد، خيلي از خود باختگان براي آنكه خودي نشان دهند وانمود ميكردند كه او را مي‌شناسند! حال آنكه به نظر من او با بزرگترين تكنوازان دنيا برابر است. در سفري كه به پاريس داشتم، روزي براي خريد به يك صفحه فروشي رفته بودم. همين طور كه به دنبال صفحه مورد نظرم مي‌گشتم توجهم به فرد ديگري جلب شد كه صفحه اي از اثار كسايي در دست داشت و معلوم شد در زمينه جاز و سازهاي بادي، تخصص دارد. با هيجان غريبي در باره ارزش كار استاد كسايي سخن مي‌گفت و البته نمي‌دانست كه من ايراني هستم و كم وبيش چيزهايي در باره استاد و نقش و نشان وي به گوشم رسيده است.

ادبستان، آذر71- شماره 36، حسين عليزاده

احمد عبادي، حسينملك: دو نفر كم، سه نفر زياد!

احمد عبادي گفته: « يكبار از طرف هنرهاي زيبا، با حسين ملك به پاريس، براي شركت در كنگره موسيقي بين المللي، دعوت شديم. در اين كنگره هنرمنداني از اكثر كشورهاي دنيا شركت كرده بودند. تماشا گران بقدري زياد بودند كه من واقعا دچار وحشت شده بودم و فكر ميكردم چگونه صداي سه تار من به گوش اين جمعيت چند هزار نفري خواهد رسيد. حتي شب قبل از اجرا به ملك گفتم: بهتر است آبروي خود را نبريم و از زدن سه تار منصرف شويم. چون به هيچ وجه فكر نمي‌كردم، اين ساز كوچك من بتواند مورد توجه قرار گيرد و در همان حال بياد حرف پدرم افتادم كه مي‌گفت: دو نفر براي شنيدن سه تار كم است و سه نفر زياد. به هر حال برنامه من شروع شد و من سه تار زدم. در تمام مدت اجرا، نفس از كسي برنمي‌آمد. وقتي كنسرت بپايان رسيد چند بار به درخواست مردم، برنامه من تكرار شد و بعد تماشاگران به صحنه ريختند كه از من امضا بگيرند. اين موضوع، اشك به چشمان من آورد و به اين فكر افتادم كه چرا مسئولان امور توجه ندارند كه اين ساز دارد كمكم از بين ميرود و هيچ اقدام جدي براي حفظ آن صورت نمي‌گيرد.»

چهره هاي موسيقي ايران تاليف شاپور بهروزي

احمد عبادي: خوشا بهسعادت عبادي!

جد آقاي عبادي، علي اكبر خان فراهاني است او عادت داشت بعد از نماز صبح، سوره ياسين را با صوت خوش بخواند. در مورد خصوصيات علي اكبر خان خاطره اي است و آن اين است كه شبي در همسايگي شان مشاجره اي پيش آيد و او بعد از نماز صبح عوض اينكه سوره ياسين را بخواند تار را برميدارد و ساز مي‌زند. مردم شنيدند كه استاد سوره ياسين را با تار مي‌زند و همان شب هم ايشان رحلت مي‌كند. بايد راهي پيدا كرد بسوي خالق هنر، وقتي استاد عبادي نماز مي‌خواند و قنوت مي‌گرفت، حالت روحاني خاصي داشت. اين حالت استاد چنان در من اثر كرد كه من پرسيدم و ايشان جواب دادند كه از خداوند مي‌خواهم به اهل هنر كمال و تكامل ببخشد. واقعا خوشا به سعادت عبادي!

ماهنامه روزگار وصل ارديبهشت 73 شماره 5 مصاحبه با علي تجويدي

 



:: موضوعات مرتبط: مطالب موسیقی , ,

تعداد صفحات : 124


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com